گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 74
نگرش ادیان ایرانی به مسئلهي موعود- قسمت دوم








فرا برسد، سی سال پیش از آغاز هزاره، یعنی سی سال قبل از پایان پذیرفتن دهمین هزاره، دوشیزهاي « هوشیدر » وقتیکه زمان ظهور
15 ساله از خاندان وهوروچ (بهروز) پسر فریان که سلسلهاش به ایسترواستر (پسر زرتشت) میرسد، در آن آب، تن خویش را
میشوید و جرعهاي از آن نوشیده و حامله میشود. پس از نُه ماه پسري بزاید موسوم به هوشیدر. چون به سی سالگی رسد موفق به
مکالمه با اهورامزدا شده و به نو نمودن جهان گماشته میگردد. اشاره: در قسمت نخست این مقاله، به بررسی موعود باوري از نگاه
دین زرتشت پرداختیم. در اینجا ادامۀ مطلب را دربارة ادیان مانوي و مزدکی پی میگیریم. هوشیدر، موعود زرتشت نزدیک دریاچۀ
کیانسو، کوهی به نام اوشیدا (خدا) وجود دارد که احتمالا همان کوه خواجه کنونی است. قومی از خداپرستان و پرهیزگاران در
بالاي آن جاي دارند. و در هر سال هنگام نوروز و مهرگان دختران خود را به کیانسه میفرستند تا در آن آب، تن خود را بشویند.
فرا برسد، سی سال پیش از آغاز هزاره، یعنی سی سال قبل از پایان پذیرفتن دهمین هزاره، دوشیزهاي « هوشیدر » وقتیکه زمان ظهور
15 ساله از خاندان وهوروچ (بهروز) پسر فریان که سلسلهاش به ایسترواستر (پسر زرتشت) میرسد، در آن آب، تن خویش را
میشوید و جرعهاي از آن نوشیده و حامله میشود. پس از نُه ماه پسري بزاید موسوم به هوشیدر. چون به سی سالگی رسد موفق به
مکالمه با اهورامزدا شده و به نو نمودن جهان گماشته میگردد. علامت این اتفاق ایستادن خورشید به مدت ده شبانه روز بر آسمان
است. خورشید در این زمان به هفت کشور خواهد تابید و تمام افراد شرور را از بین خواهد برد. زمین به مدت سه سال خزان نبیند و
هوشیدر آیین مزدیسنا را برقرار میکند و مدت 150 سال به عدل و انصاف میکوشد. در دورة او اتفاقات بسیاري میافتد که
بهکمک بندهش مهمترین آنها را ذکر میکنیم: ایستادن ایزد مهر بر آسمان، بهاري بودن سه ساله گیاهان، گرگ بزرگ و ملکوس
دیو سرما. گرگ بزرگ: تمام گرگها در یک جا گرد آمده و همه به صورت گرگ واحدي در میآیند که پهنایش 415 گام و
درازایش 433 گام است. به فرمان هوشیدر مؤمنان به سراغ وي میروند ولی نمی توانند با ادعیۀ دینی از پس او بر آیند. پس با گرز
و شمشیر به سراغ او رفته و او را از بین میبرند. زهر این حیوان تا یک فرسنگ به زمین و گیاه رسیده و آنها را میسوزاند. از آن
دروج، جهی (زن بدکاره اي) سیاه به شکل ابر بیرون میآید و براي پرداختن به کارهاي دیوي به درون ماري میرود که از
ستمگري او کاسته میشود. ملکوس: در سدة پنجم هوشیدر، ملکوس جادوگر هفت ساله ظهور میکند. او از تخمۀ توربرادروَش،
قاتل زرتشت است. جریان به طور خلاصه از این قرار است که او جادوي سرما و برف ایجاد میکند. قبل از آن بزرگان زرتشتی به
مردم هشدار میدهند تا براي سرما آذوقه کافی جمع کنند که مردم سه سال به صورت مداوم آذوقه جمع کردند و اثري از سرما
پدید نیامد. در سال چهارم بیدینان ذخیرهاي نکرده و آذوقه ذخیره شده خود را براي ده سال کافی دانستند. در همان سال باران
آغاز شده و در سال اول شش بار، در سال دوم چهار بار، در سال سوم دو بار باران میبارد. بالاخره در سال چهارم در خرداد ماه
برف آغاز میشود و تا ماه دي باز نمی ایستد و بیشتر چهارپایان و انسانها در آن تلف میشوند. سرانجام در سال چهارم به نفرین
مزدیسنا، ملکوس میمیرد. آنگاه مردم و جانوران از ورجمکرد که قلعهاي است که جمشید آن را زیر زمین براي حفاظت از سرما
پدید آورده بیرون میآیند و به زندگی خویش ادامه میدهند. اینگونه دوران هوشیدر بامی به پایان میرسد. هوشیدر ماه دقیقاً
همان خصوصیات تولد هوشیدر براي هوشیدر ماه نیز صادق است به جز اینکه: خورشید در زمان تولد وي 20 روز بی غروب در
پهنۀ آسمان میایستد. شش سال گیاهان بدون خزان خواهند بود. شیر گاوان آنقدر زیاد میشود که شیر یک گاو براي هزار نفر
کافی است و مردم کم کم از بند تعلقات مادي در آمده و به جایی میرسند که گیاهخواري آنان را کفایت میکند. در این دوره
دشمنانی از جمله مار عظیم الجثه و ضحاك بر او خروج میکنند که شرح آن را از دینکرد و روایات پهلوي نقل میکنیم: مار عظیم
صفحه 23 از 57
الجثه: در این هزاره تمام مارها در یک جا گرد آمده و تبدیل به ماري میشوند به پهناي 833 گام و طول 1656 گام که لشکر
هوشیدر ماه او را پس از انجام یزش (مراسم دینی) شکست میدهند و جهی از درون آن برآمده و به تیرة دوپایان میرود و از
بدکارياش کاسته میشود. ضحاك: در روایات پهلوي نقل شده که ضحاك از بند فریدون رها میشود و روي زمین آمده و تمام
موجودات زمین را در رنج و عذاب و سختی وارد میکند. امشاسپندان به نزد گرشاسب رفته و از او دستگیري ضحاك را طلب
میکنند که او ضحاك را از روي زمین محو میکند ولی او در این مدت توانست ربع گوسفندان ایرانشهر را از بین ببرد. سوشیانس
سوشیانس در پایان دهمین هزاره متولد میشود. فره کیانی وي 57 سال است. او در بازگشت از صحبت با امشاسپندان و اورمزد،
به استقبال او میآید. او کارهایی را که «( واي نیرنگ خدا (واي که سلطنت او طولانی است » کیخسرو را میبیند که سوار بر اسب
کرده از جمله بتکدهاي در کنار چیچست و زدن افراسیاب را توضیح میدهد. و سوشیانس، کیخسرو را پادشاهی میبخشد و خود
موبد موبدان میشود. پیش از برانگیختن مردگان سوشیانس سپاهی را بر میانگیزد و به کارزار با دیو بدعت (هلموغی) میرود،
یشتی میخواند و آن دیو به جهنم میرود. سوشیانس براي عقوبت بدکاران یشتی میخواند و با پنج بار تکرار آن تمام دیوها از
میان میروند. دورة 57 سالۀ سوشیانس، دوران تکامل موجودات اورمزدي است. همۀ دیوان از نسل دوپایان و چهارپایان نابود
میشوند، بیماري و پیري و مرگ و آزار و ظلم و بدعت و همۀ بديها از میان میرود. گیاهان همیشه در سرسبزي و رویشاند و
همۀ آفریدگان در خوشی به سر میبرند. هفده سال گیاه، خوراك مردم است، سی سال آب میخورند. ده سال خوراکشان مینوي
است. سوشیانس ظهور میکند پس: جهان راستی را از دروغ پاك خواهد کرد. او با دیدگان بصیر خویش، از میان رفتن دروغ را
میان مخلوقات خواهد نگریست، نظر او کلیۀ مخلوقات را ابدي خواهد کرد. یاران استوت ارته که با او ظهور میکنند کسانی هستند
که نیکاندیش، نیک گفتار و نیک کردار و به دیناندکه هیچ وقت قولی را که به زبان راندهاند نشکنند. استوت ارته به دروغ
خبیث نابکار غلبه میکند. او اَمرداد و خورداد دیوهاي گرسنگی و تشنگی را خواهد بر انداخت و اهریمن گریزان خواهد شد.
خصوصیات سوشیانس 1. دواي درد مردم دروغ زده در دست اوست. 2. غذایش از سرچشمۀ مینوي است. 3. از پیکرش مانند
خورشید نور میتابد. 4. گویی با شش چشم، شش جهت را میبیند. او با یاران خود کیخسرو، گیو، پشوتن، طوس، گودرز و ... در
هاونگاه (بامداد) به نماز صبح برمیخیزند و در نهایت نواي پیروزي را بر افرازند. آنها اهریمن را شکست خواهند داد و زمین را از
هرگونه پلیدي بري و عاري میگردانند که این حالت را فرشکرد که به معنی تصفیه و تجدید است، مینامند. رسالت سوشیانس
رسالت شوشیانس تازه و خرم نمودن جهان است و از شدت نیروي پنجۀ اهریمنی کاستن و در نهایت، از بین بردن آن است. چه
تمام سوشیانتها در زمانی ظهور میکنند که زمین مملو از قهر و کین است. و این دقیقاً مطابق معناي اسم آنهاست: سود دهنده.
این سود رسانندگی مختصّ سوشیانتها نبوده است. همانطوري که در اوستا از 15 مرد و 15 زن به عنوان خرمی بخشندگان و
نوکنندگان زمین یاد میشود که اسامی مردان آنها در بندهش آمده است. این تازگی و خرمی و نیکی و خوبی یا هر صفت نیکوي
دیگري از ابد تا ازل خواستۀ نوع انسان بوده است فطرتاً به سوي آن کشیده میشود. و این است رسالت سوشیانس. موعودان سه
گانه: اینکه موعودان سه تا هستند و هر کدام در ابتداي یک هزاره ظهور میکنند، این قطعاً بیانگر نوعی تداوم و استمرار است. این
استمرار، دوام نور امید در دل انسانهاست. این امید امري بس مهم و تأثیر گذار بوده است. نقش و تأثیر امید را در تمام ادیان جهان
میبینیم، همانطوري که در مورد موعود دین اسلام با مسئلۀ طویلالعمر بودن ایشان مواجهیم. این حفظ امید، از مهمترین اهداف
این امر است. تعامل میان دین و حکومت: اما مطلب دیگر تعامل میان دین و حکومت است که همیشه پادشاهان، یاري رساننده به
دین و مرجع آن، موبد موبدان هستند. همیشه دین و حکومت سعی در هماهنگی با هم را داشتهاند. با توجه به اینکه دین در آن
زمان تأثیر و نفوذ بالایی در میان مردم داشته است، موبد موبدان هم جزو ارجمندترین افراد نزد پادشاه بوده است. در اینجا یک
معاملۀ ساده قابل درك است. معامله براي تأیید قدرت پادشاه، توسط فردي که در میان مردم نفوذ دارد و از طرف دیگر تأمین
صفحه 24 از 57
کردن قدرت دینی توسط پادشاه. این مطلب را ما به طور عیان در مورد سوشیانتها که الگوهاي امت زرتشت هستند میبینیم. البته
لازم به ذکر است که نقش پادشاهان کیانی در این زمینه بسیار پررنگ تر از بقیه است. در عصر هوشیدر، پادشاهی به سرکار خواهد
خوانند که از پشت پادشاهان کیانی است. او ایران را نجات داده، هوشیدر را در دادگستري یاري « بهرام ورجاوند » آمد که او را
میبخشد. او از ناحیۀ کینیستان (سمرقند یا چین ) یا از میان هندوان متولد میشود و علامت تولد وي بارش ستارگان است. او در
میان زنان سراپرده دار بزرگ میشود و در این مدت زنی زمام سلطنت را بر عهده میگیرد، تا او به 30 سالگی برسد. لشکرهاي
عظیمی از نواحی مختلف جهان به ایران حمله کرده و تمام ایران تارومار میگردد بهطوريکه دجله پر از خون شده، به ازاي هر
هزار زن یک مرد میماند، و در این هنگام بهرام وارد معرکه شده و اعداء را از ایران زمین رانده و سلطنت به او منتقل میشود. از
این دست مطلب بسیار گفته شده است که ما به دو نمونه از آنها اشاره کردیم که تقابل هوشیدر و بهرام و دیگري سوشیانس و
کیخسرو که دو نمونه مشهور آن است. در نهایت براي آنکه تحلیل کوتاهی بر سیر موعودان زرتشتی داشته باشیم باید بگوییم که؛
در اسطورههاي متأخر مزدایی، ابعاد انگارههاي موعود شناختی مزدایی گسترده و نام موعودها و منجیان فراوانی به میان میآید. البته
فزونی تعداد موعودان مزدایی در روایات این دوره، سواي اینکه بر آمده از جایگاه مهم و بنیادین اصول موعودگرایی در این دین
است، حاصل فشارها و تنگناهایی است که در اثناي هجوم مقدونیان به این قوم به وجود آمده، و امید و انتظار زرتشتیان به رهایی
هرچه زودتر از این اوضاع دشوار، موجب تعدّد روایات در این زمینه بوده است. موعودان در روایات زرتشتی به دو گروه تقسیم
میشوند: 1. شامل پهلوانان و مقدسانی هستند که در گذشتۀ دور میزیستهاند و سپس جاودانه شدند و هرکدام در جایی پنهان
هستند تا در زمان مقرّر، خود را آشکار کنند و با یاري به سوشیانسها براي پیروزي راستی بکوشند. پشوتن پسر ویشتاسپ در
گنگ دژ، اغریدث در سغد، فردخشت در دشت پیشانه، اوروتت پسر زرتشت در ورجمکرد و... که کامل این روایات در کتب
پهلوي از جمله بندهش و مینوي خرد و دینکرد آمده است، لیکن ذکر کامل جزئیات آن در حوصلۀ این مقاله نمیگنجد. 2. گروه
دوم موعودهایی هستند که پیش از این وجود نداشتند بلکه هرکدام در زمان مقرّر زاده میشوند؛ مانند سوشیانسها در مجموع و بر
اساس غالب متون زرتشتی، در آستانۀ هزارمین سال پس از زرتشت نخست کی بهرام از هندوستان و پشوتن از گنگ دژ بر آمده و
پایههاي دین زرتشتی را کامل میکنند تا اوشیدر و دیگر سوشیانسها ظهور کنند. و در تمام این دوران میتوانید نقش عمدة
پادشاهی را در نشو و نماي دین زرتشتی به وضوح مشاهده کنید. موعود دین مانی دین مانی همانطور که دیدیم توسط فردي به نام
مانی از ناحیۀ بابل (بغداد کنونی ) به جهان عرضه گشت. اگر با نگاهی دقیق در مقام مقایسه با زرتشت؛ گسترش آموزههاي آن را
بررسی کنیم قطعاً درمییابیم، دین مانی چنان گسترده و فراخ است که تا قرون 14 و 15 میلادي آثار آن را در اروپا میتوان یافت.
اما نکتۀ بسیار مهم آن است که دین زرتشت با توجه به طول عمرش ( تا اکنون ) از بنیانهاي ثابت و پایداري برخوردار است. در
حالی که در نگرش به دین مانی با وضعیتی متضاد مواجهیم. چرا که دین مانی بسیار سریع تر از زرتشت به انشعباتی اساسی انجامید.
با نگرش عمیق در ادیان قرون 14 و 15 در فرانسه میتوان تأثیرات مانویت را در این ادیان دریافت کرد. در حقیقت باید گفت این
ادیان و فرق، ملقمهاي از عقاید ادیان مختلف هستند که البته تعداد آنان در تاریخ بشر بی شمار است. تحریف زود هنگام
آموزههاي مانی، به دلیل کوتاهی پیروان این دین در انتقال آموزههاي اصیل آن به نسلهاي بعدي بود و همین امر باعث انحراف
این دین از مسیر خویش و در نتیجه رويگردانی مردم از آن شد. اما در باب مسئلۀ موعود گرایی در مانویت باید اذعان داشت که
مانی با توجه به فشارهاي مختلفی که بر وي وارد میآمد، فرصتی براي پرداختن به این مسئله پیدا نکرد. البته او پایان جهان را نبرد
بزرگی میداند که همه در جنگ و نزاعند و نور و نیکی چندانی در این جهان باقی نمانده است. در این زمان عیسی دوباره ظهور
میکند و کرسی داد برپا کرده، نیکوکار را از بدکار جدا میکند. آنگاه خدایانی که زمین و آسمان را در نظم فعلی برقرار
داشتهاند، کار خود را رها کرده و آسمان و زمین فرو میریزند. آتش بزرگ زبانه خواهد کشید و واپسین پارههاي نور آزاد و به
صفحه 25 از 57
بهشت نو خواهند رفت. آنگاه ماده، زندانی خواهد شد و همۀ نیکان به دیدار پدر بزرگی نائل میآیند، دیداري که از ابتداي تازش
اهریمن میسر نگشته بود. اما همانطور که دیدید بیان مسئلۀ موعود در آیین مانویت تقلیدي از دین مسیحیت است؛ که مسیح در آن
دوباره رجعت خواهد کرد و مسیحیان را از یوغ ظلم و ستم نجات خواهد داد. در جایی گفتیم که او خود را مسیح عیسویان معرفی
میکند و از طرف دیگر سوشیانس زردشتیان. از این مطالب بر میآید که مانی مانند دیگر آموزههایش به موعود دین خویش
نپرداخت. عیسی در نگرش مانویت سه شخص متفاوت است: 1. عیساي درخشان یا خداي نجات بخش 2. عیساي رنجبر که در
. مانویت غربی به روح دردکشنده در ماده اطلاق میشود. روحی که چونان عیساي بردار شده، خود بردار کشیده شده است. 3
عیسی مسیح؛ پیامبر و پسر خدا که ظاهر انسان به خود گرفته بود و میپنداشتند که بردار شده و درد میکشد. مانی این نظر را که
پیامبر و پسر خدا جسمیت یافته و داراي تن است، رد میکند و معتقد است که او واقعاً بر دار نشده است. گاهی این مفاهیم سه گانه
با هم در میآمیزند و مشخص کردن یکی از سه عیسی مقدور نیست. این نگاه مانی به موعود گرایی که یکی از ارکان این دین به
حساب میآید تقلیدي از دین مسیحیت بود. موعود دین مزدك همانطور که گفته شد؛ فعالیت مزدك پدید آوردن جنبشی
اجتماعی در پرتو دین زرتشت خرگان بوده است. و در حالی که حتی نمیتوان بدان لقب دین داد، به دنبال موعود گشتن کاري
عبث مینماید. براي رسیدن به جواب این سؤال میبایست به اندیشههاي زرتشت خرگان، پدید آورندة این دین رجوع کرد که به
دلیل فقر منابع این کار میسر نیست. تنها در یکجا و آن هم به صورت بسیار مختصر، شهرستانی در کتاب ارزشمند خویش، الملل و
النحل به این مطلب، البته به صورت غیر منطقی اشاره دارد: که ارواح از طریق ستارگان، ماه و خورشید به نجات نهایی دست
مییافتند. محتمل است که جدایی یادشده به نحوي اتفاقی، مربوط به رهایی ارواح از بند ماده باشد که بستگی به وقایع و مسیر
زندگی فرد دارد و تابع قانون مشخصی نیست. اگر ثواب کردي، به بهشت میروي و اگر خطا ورزیدي به اسارت روح خود در این
جهان مادي ادامه خواهی داد. این از معدود اطلاعات ما در باب آموزههاي مزدکی است زیرا که نویسندگان در رابطه با این دین
بیشتر به اثرات اجتماعی آن توجه داشتهاند. سرانجام سخن در پایان این مقاله که به بررسی مختصر آموزهها و نوع نگرش به موعود
ادیان ایرانی پیش از اسلام پرداخته بود، خوانندگان علاقهمند را به مطالعۀ کتب ذیل تشویق میکنم. چرا که این مقاله را تنها
میتوان قطره اي از دریا انگاشت و آموزههاي اصلی این ادیان، گسترة وسیعی را تحت پوشش قرار میدهد و لیکن ما به دلیل
کمبود مجال و فرصت به عقایدي پرداختم که به نوعی میتوان آن را منشأ موعود گرایی آن ادیان انگاشت. علی رفیعی ماهنامه
موعود شماره 83 پینوشت: مطلب با استفاده از منابع زیر تدوین شده است: ادیان آسیایی، دکتر مهرداد بهار، نشر چشمه؛ زردشتیان،
مري بویس، ترجمۀ دکتر عسکر بهرامی، نشر ققنوس؛ مزدیسنا در ایران قدیم، آرتور کریستن سن. انتشارات دانشگاه تهران؛
کیشهاي ایرانی در عهد ساسانیان، عباس مهرین، انتشارات دانشگاه تهران؛ مزدیسنا و ادب پارسی، دکتر محمد معین، انتشارات
دانشگاه تهران؛ تمدن ایرانی، جمعی از مستشرقین فرانسوي، ترجمۀ عیسی بهنام، انتشارات علمی فرهنگی؛ خدمات متقابل اسلام و
ایران، جمعی از مستشرقین فرانسوي، ترجمۀ عیسی بهنام، استاد مرتضی مطهري، نشر صدرا؛ یشتها، ترجمه و شرح ابراهیم
پورداوود؛ متون پهلوي، جاماسپ جی دستور منوچهر جی جاماسب، ترجمۀ سعید عریان؛ پژوهشی در اساطیر ایران، دکتر مهرداد
بهار؛ رسالۀ سوشیانس، ابراهیم پورداوود؛ تاریخ اساطیري ایران، ژاله آموزگار، انتشارات سمت.
معرفت امام زمان (عج) از دیدگاه شیخ صدوق- قسمت پایانی
مبانی اعتقاد به امامت شیخ صدوق (ره) پس از بیان ویژگیهاي دوازدهگانه پیشوایان معصوم، چند موضوع مهم را که در ارتباط
میان مردم و این پیشوایان باید مورد توجه قرار گیرد، یادآوري میکند هر یک از این موضوعها، از اساس اعتقاد به امامت و ولایت
به شمار آمده و بیانکنندة جایگاه امام معصوم(ع) در جامعه است. در اینجا براي روشنتر شدن موضوع، ابتدا هر یک از
صفحه 26 از 57
موضوعهاي کلیدي یاد شده را مطرح میکنیم و آنگاه با استفاده از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) به تبیین مبانی و مستندات
آنها میپردازیم. 1. دوست داشتن امامان معصوم، ایمان و دشمن داشتن آنها کفر است نخستین موضوعی که شیخ صدوق(ره) در
تبیین مبانی اساسی امامت و ولایت شیعی به آن اشاره میکند، ضرورت دوستی با امامان معصوم و ترك دشمنی با آنها، به عنوان
مرز ایمان و کفر است. ایشان دوستی با اهلبیت(ع) را عین ایمان و دشمنی با آنها را عین کفر دانسته است و میفرماید: واجب است
معتقد باشد دوست داشتن آنها ایمان و دشمن داشتن آنها کفر است. 1 از جمله در یکی از این روایات میخوانیم: خداوند سبحان
نگاهی به زمینیان کرد و مرا از میان آنها برگزید، آنگاه نگاهی دیگر کرد و علی را [به عنوان] برادر، یاور، وارث، وصی، جانشین
من در امتم و سرپرست هر مؤمن پس از من برگزید. هر کس او را به سرپرستی گیرد، خدا را به سرپرستی گرفته و هر کس با او به
دشمنی برخیزد، با خدا به دشمنی برخاسته، هر کس او را دوست بدارد، [هم] او خدا را دوست میدارد و هر کس با او دشمنی کند،
خدا هم با او دشمنی میکند. او را دوست ندارد مگر مؤمن و او را دشمن ندارد مگر کافر. آن حضرت در روایت دیگري خطاب به
امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: اي علی! تو را دوست ندارد مگر کسی که از دامان پاکیزهاي به دنیا آمده و با تو کینهورزي نمیکند،
مگر کسی که از دامن ناپاکی متولد شده است، و تو را به سرپرستی نمیگیرد مگر مؤمن و با تو دشمنی نمیکند مگر کافر. در این
میان، عبدالله بن مسعود میپرسد: اي فرستادة خدا! نشانۀ انسانهاي ناپاك و کافر در زمان حیاط خودتان را کینهورزي نسبت به علی
و دشمنی با او بیان کردي، نشانۀ ناپاك و کافر پس از شما در حالی که شخص با زبان اظهار اسلام میکند، ولی آنچه را در دل
دارد، پوشیده میدارد، چیست؟ آن حضرت در پاسخ او، پس از معرفی جانشینان امام علی(ع) میفرماید: تنها کسانی که از دامانی
پاك به دنیا آمدهاند، آنها را دوست دارند و تنها کسانی که از دامانی ناپاك متولد شدهاند، با آنها کینهورزي میکنند. تنها مؤمنان
سرپرستی آنها را میپذیرند و تنها کافران، با آنها دشمنی برمیخیزند. 4 در بخشی از زیارت جامعۀ کبیره نیز در این زمینه میخوانیم:
.2 هر کس به شما مهر ورزد، به درستی به خدا مهر ورزیده، و هر کس با شما دشمنی کند، به درستی با خدا دشمنی کرده است. 5
پیروي از امامان معصوم، پیروي از خدا و مخالفت با آنها مخالفت با خداست امامان معصوم (ع) به دلیل دارا بودن ویژگیهایی
چون سرسپردگی و تسلیم محض نسبت به اوامر و نواهی الهی، پاکی و پیراستگی از هر گونه خطا و اشتباه و فانی شدن در اراده و
خواست خداوند به مقامی رسیدهاند که امر و نهی آنها عین امر و نهی الهی است. به همین دلیل، کسی که در برابر آنها پیروي کند،
دقیقاً این است که از خدا پیروي کرده است. واجب است معقتد باشد... دستور آنها، دستور خدا؛ نهی آنها نهی خدا؛ پیروي از آنها،
پیروي از خدا، مخالفات با آنها، مخالفت با خدا، دوست آنها دوست خدا و دشمن آنها، دشمن خداست. 6 همۀ ویژگیهایی که
شیخ صدوق به آنها اشاره کرده، در روایات ذکر شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم. پیش از بررسی روایات باید
توجه داشت که این ویژگیها در فرمودة خداي متعال ریشه دارد آنجا که میفرماید: یا أیّها الذّین آمنوا أطیعواالله و أطیعوا الرّسول و
اُولی الأمر منکم. 7 اي کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاي امر خود را [نیز] اطاعت کنید. چنانکه در
در آیه، امامان از آل محمّد(ع) هستند، بر اساس این آیه همچنانکه « اولیالامر » بررسی نخستین ویژگی امامان گفته شد، مراد از
اطاعت خدا و رسول واجب است، اطاعت امامان هم واجب است و میان اطاعت از آنها و اطاعت از خدا هیچ تفاوتی وجود ندارد.
روایات فراوانی از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده است که از همۀ آنها برمیآید اطاعت امامان همسنگ اطاعت
خداوند و مخالفت با آنها به منزلۀ مخالفت با خداست. در این مجال، به دو مورد از این روایات که برجستگی ویژهاي دارند، اشاره
میکنیم. در روایت مفصلی که سلیم بن قیس از امام علی(ع) نقل کرده است. که حضرت در جریان نبرد صفین و در پاسخ به نامۀ
معاویه، جریان غدیر خم را یادآور میشود و مردم را با ذکر سوگند به خدا گواه میگیرد که مگر رسول خدا در آخرین خطبۀ خود
فرمود: اي مردم! من در میان شما دو چیز [گران سنگ] را به یادگار گذاشتم که تا زمانی به آنها تمسک میجویید، هرگز گمراه
نمیشوید: کتاب خداي عزّ و جلّ و خاندانم؛ همانا [خداي] لطیف و خبر به من خبر داد و با من پیمان بست که این دو از یکدیگر
صفحه 27 از 57
جدا نمیشوند تا زمانی که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند. مردم در پاسخ گفتند: به خدا ما شهادت میدهیم که همۀ آنچه
که گفتی از رسول خدا (ص) بود. آنگاه دوازده نفر از میان جماعت برخاستند و گفتند: ما شهادت میدهیم پیامبر خدا در آخرین
اي رسول خدا [آیا آنچه گفتی] همۀ اهل بیت تو را » : خطبهاي که در روز وفاتش عنوان کردند، در پاسخ عمر بن خطاب که پرسید
فرمود: خیر، [آنچه گفتم] براي اوصیاي من است. یکی از آنها علی است که برادرم، وزیرم، وارثم، خلیفهام در امتم «؟ شامل میشود
و سرپرست هر مؤمن پس از من است. او نخستین آنها و برترین آنهاست. وصیّ پس از او این پسرم اشاره به حسن(ع) فرمود
سپس وصّی او این پسرم اشاره به حسین(ع) فرمود سپس وصیّ او فرزندم و همنام برادرم [علی] سپس وصیّ او همنام من [محمد]
و سپس هفت نفر از فرزندان او یکی پس از دیگري خواهند بود تا زمانی که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند. آنها گواهان
خدا بر زمین و حجتهاي او بر آفریدگانش هستند. هر کس آنها را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هر کس به ستیز با
آنها برخیزد، به ستیز با خدا برخاسته است. در این هنگام، هفتاد نفر از مجاهدان بدر و مانند آنها از مهاجران برخاستند و گفتند: ما
[آنچه گفتی] به یاد میآوریم و هرگز فراموش نمیکنیم. گواهی میدهیم که ما این سخنان را از رسول خدا (ص) شنیدیم. 8
میخواهم دینم را بر شما » : عبدالعظیم بن عبدالله حسنی نقل میکند که بر آقایم علیبن [هادي] (ع) وارد شدم و به ایشان گفتم
دینت را » : آن حضرت فرمود .« عرضه کنم تا اگر پسندیده است، بر آن پایداري ورزم تا [روزي که] خداي عزّوجلّ را دیدار کنم
پس گفتم: اقرار میکنم و معتقدم که: همانا دوستدار آنها دوستدار خدا، دشمنان آنها دشمن خدا، پیروي از آنها پیروي .« عرض کن
در این هنگام، علی بن محمد (ع) فرمود: اي اباالقاسم! به خدا سوگند، این همان «... از خدا، و مخالفت با آنها مخالفات با خداست
دینی است که خداوند از بندگانش میپذیرد. پس بر آن پایدار باش. خداوند اعتقاد تو را در دنیا و آخرت پایدار بدارد. افزون بر
روایات یاد شده، روایات فراوانی از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده است که همگی مفادّ اقراري را که بر زبان
3. زمین هیچگاه از حجت خدا بر مردم خدا نمیماند یکی دیگر از مبانی عبدالعظیم حسنی(ره) جاري شده است، تأیید میکند. 10
اسامی امامت و ولایت، اعتقاد به ضرورت وجود حجت الهی در هر عصر است. بر اساس این اعتقاد، خداوند از ابتداي آفرینش تا
روز قیامت همواره انسانهاي برگزیدهاي را به عنوان حجتهاي خود بر مردم برگزیده است و انسانها هیچگاه بینیاز از این حجت
ها نمیشوند. البته حجتهاي الهی همواره ظاهر و آشکار نیستند و چه بسا که در برخی دورهها، بر اساس مصالح و حکمتهایی، از
دیدگاه مردم پنهان شوند. شیخ صدوق(ره) در مورد این مبانی مهم اعتقادي مینویسد: و واجب است که معتقد باشد که زمین
هیچگاه از حجت خدا بر آفریدگانش خالی نمیماند، خواه این حجت آشکار و شناخه شده باشد، خواه ترسان و پنهان از
آنچه به آن دعوي یا مطلبی » در لغت به معنی دلیل، برهان و راهنما است. به عبارت دیگر « حجّت » دیدهها. 11 الف حجّت در لغت
حجّت گویند. مرحوم راغب اصفهانی نیز حجّت را این گونه معنا کرده است: راهنمایی آشکار به راه مستقیم و آنچه « را ثابت کنند
که به وسیله آن میتوان به درستی یکی از دو مخالف پی برد. 12 ب حجّت در قرآن و روایات در آموزههاي اسلامی موضوع
از جایگاه و اهمیت بهسزایی برخوردار بوده و در آیات قرآن، روایات و ادعیه به جاي مانده از معصومان(ع) از زوایاي « حجّت »
مختلف به این موضوع پرداخته شده است. به دلیل جایگاه و اهمیت این موضوع برخی از مجموعههاي روایی شیعه؛ از جمله الکافی،
به بیان روایات مربوط به این اختصاص دادهاند. 13 مهمترین مباحثی که در این زمینه در « کتاب الحجۀ » بخشی را با عنوان
آموزههاي قرآنی و روایی مطرح شده، به شرح زیر است: حجتهاي الهی مایۀ بسته شدن راه بهانهجویی بر مردم: قرآن کریم در
این باره میفرماید: رسلًا مبشّرین و منذرین لئلّا یکون للنّاس علی الله حجّۀ بعد الرّسل و کان الله عزیزاً حکیماً. 14 پیامبرانی که بشارت
دهنده و بیم دهنده بودند تا براي مردم پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه] و حجّتی نباشد و خدا توانا و حکیم است.
در این آیه خداوند هدف از فرستادن پیامبران را اتمام حجّت به مردم و سلب کردن راه استدلال و بهانهجویی بر آنها دانسته است.
خدا بر مردماند و با آمدن آنها دیگر کسی نمیتواند در درگاه خدا مدعی شود که چرا راه « حجت » بنابراین میتوان گفت که انبیا
صفحه 28 از 57
به این موضوع توجه شده و پس از اشاره به چند تن از پیامبران بزرگوار الهی « ندبه » مستقیم را به ما نشان ندادي. در دعاي شریف
چنین آمده است: و براي هر یک از آنان شریعتی و روشی معین کردي و برایش جانشینانی نگهبان انتخاب کردي تا یکی پس از
دیگري هر کدام در مدتی معین دینت را برپا دارند و حجت بر بندگانت باشند که تا حق از جایگاه خود خارج نشود و باطل بر
حقمداران چیره نگردد و کسی نتواند بگوید: چرا پیامبري هشدار دهنده به سوي ما نفرستادي و نشانهاي هدایتگر براي ما به پا
نداشتی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم از آیاتت پیروي کنیم؟ 15 نیاز دائمی و همیشگی به حجت: در اعتاقد اسلامی بشر
همواره نیازمند هدایتگر بوده و به همین دلیل از ابتداي آفرینش انسان تاکنون هیچگاه جهان از پیامبران و امامان هدایتگري که
حجتهاي خدا بر بندگانش هستند خالی نبوده است. امام محمد باقر(ع) در این باره میفرماید: به خدا سوگند که خداوند از روزي
که آدم(ع) قبض [روح] شد، هیچ سرزمینی را از پیشوایی که [مردم] به وسیلۀ او به سوي خدا هدایت میشوند، خالی نگذاشته است.
این پیشوا حجّت خدا بر بندگانش است و هرگز زمین بدون امامی که حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقی نمیماند. 16 امام
هادي(ع) نیز در همین زمینه میفرماید: زمین هرگز از حجت خالی نمیماند و به خدا قسم من آن حجّت هستم. 17 لزوم زنده بودن
حجت الهی: در روایات متعددي بر این موضوع تأکید شده که، حجت الهی آنگاه بر مردم اقامه میشود که امام زندهاي در میان
مردم باشد و مردم نیز او را بشناسند. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: حجّت خدا بر آفریدگانش تنها با امام [زندهاي] که
شناخته شود، اقامه میشود. 18 امام رضا(ع) نیز به نقل از امام باقر(ع) چنین روایت میکنند. حجت خداوند عزّ و جلّ بر مردم اقامه
نمیشود مگر با امام زندهاي که او را میشناسند. 19 امکان غیبت حجت هاي الهی: حجتهاي الهی گاه آشکارا بر مردم ظاهر
شده و به صورت عادي در جامعه حضور مییابند و گاه به دلایلی از دیدگاه مردم پنهان شده و نهان زیستی (غیبت) را برمیگزینند.
این موضوع گاه به صورت مصداقی و بیان موارد غیبت حجتهاي الهی در تاریخ و گاه به صورت کلی و بیان اصلی امکان غیبت
آنان، در روایات آمده است. یکی از مواردي که در آن به اصل این موضوع اشاره شده، روایت زیر است که در آن به نقل از امام
علی(ع) چنین آمده است: بلی، زمین تهی نمانده از کسی که حجت بر پاي خداست، پایدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از
دیدههاست، تا حجت خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود... 20 . ابراهیم شفیعی سروستانی پینوشتها: 1. کتاب الهدایۀ، ص
3. کمالالدین و تمام النعمه، . 2. کتاب الغیبۀ (نعمانی)، بابها، ص 83 ، ح 12 « و یحب أن یعتقد أن حبهم ایمان و بعضهم کفر » :37
و لا » : 6. الهدایۀ، ص 37 و 38 . 5. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 375 . 4. همان، ص 261 و 262 . ج 1، باب 24 ، ص 261 ، ح 8
.7 .« یحب أن یفقد ... أن أمرهم أمرالله و فهیم فی الله و طاعتهم طاعۀ الله و معصیتهم معصیۀ الله و ولیّهم ولی اللّه و عدوّهم وعددّ الله
9. کمالالدین و تمام النعمۀ، ج 2، باب 37 ، ص 379 380 ، ح . 8. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص 68 72 ، ح 8 . سورة نساء ( 4) آیۀ 59
10 . ر. ك: همان، ج 1، ص 251 ، ح 1، ص 260 ، ح 5، ص 262 ، ح 8، ص 79 ، ح 25 ؛ الکافی، ج 1، ص 206 ، ح 5، ص 208 ، ح .1
و یحب أن یعتد أنّ الارض لا » : 11 . کتاب الهدایۀ، ص 38 . 4،کتاب الغیبه (نعمانی) 237 ، ح 26 ؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 375
12 . ر. ك: ا لمصباح المنیر، ص 121 ؛ لسان العرب، ج 3، ص 53 ؛ اقرب .« تخلو من حجّۀ الله علی خلقه ظاهر مشهور أو خائف مغمور
الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج 1، ص 164 ، جر، خلیل، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طبیبیان، ج 1، ص 808 ، فرهنگ
15 . قمی، شیخ عباس، . 14 . سورة نساء ( 4)، آیۀ 165 . 13 . مفردات ألفاظ القرآنی فی غریب القرآنی، ص 107 . عمید، ج 1، ص 779
19 . قرب الاسناد، . 18 . همان، ص 177 ، ح 2 . 17 . همان، ج 9 . مفاتیح الجنان. 16 . الکافی، ج 1، کتاب الحجۀ، ص 179 178 ، ح 8
. 21 . نهجالبلاغه، کلمات قصار 147 ، ترجمه سید جعفر شهیدي، ص 388 . 20 . همان، ص 179 ، ح 10 . ص 351
سلوك بلا
همۀ کتاب وسایل الشیعه را از اول تا » : عواملی که موجب تنهایی سیّدالشّ هدا(ع) شده چیست؟ مرحوم علامه طباطبائی فرموده بودند
صفحه 29 از 57
اشاره: نوشتار پیشرو، !!« آخر مطالعه کردم تا ببینم چند روایت فقهی از سیّدالشّ هدا(ع) نقل شده است, سه روایت بیشتر پیدا نکردم
گزیدهاي از مباحث پیرامون ارکان و مراحل سیر و سلوك به بلاي امام حسین(ع) است که در شرح و تفسیر زیارت عاشورا، طیّ
دوازده جلسه ارائه شده است. در آستانه ماه محرمالحرام، آن را تقدیم خوانندگان گرامی موعود میکنیم. مراحل سیر و سلوك به
وسیلۀ بلاي اولیاي الهی در زیارت عاشورا یکه و تنها شدن ولیّ الهی در زیارت عاشورا به امام حسین(ع) اینگونه خطاب میکنیم:
است. یک احتمال دربارة این معنا، یگانگی، منحصر به فرد « تنها شده » موتور یعنی ،« تنها و یکتا » وتر به معناي .« و الوتر الموتور »
بودن و بیبدیل بودن حضرت است. احتمال دیگر این است که، حضرت تنهاست و در این تنهایی موتور است؛ یعنی حضرت با
نقشه و برنامهریزي تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشیم که سیّدالشّهدا(ع) یک درگیري مخفیانه نداشتند که مسلمانان
از آن بیخبر باشند. یزید بعد از مرگ معاویه به استاندار مدینه نامه نوشت که باید از حسین بیعت بگیري و الاّ او را بکش و سرش
را بفرست. حضرت با تدبیري از مدینه خارج شدند و بیعت نکردند؛ در مکه براي مسلمانان نامۀ دعوت نوشتند و آنها را مطلّع
کردند، علاوه بر اینکه مکه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر میشد. بعد هم یزید به عنوان امیرالحاج، عدهاي را
فرستاد تا حضرت را در مکه ترور کنند و توصیه کرد که، حتّی اگر دست حضرت به پردة کعبه بود او را بکشید، لذا حضرت در 8
ذيالحجّه در حالیکه همه مُحرِم میشدند کاملًا با سر و صدا و با حالتی که همه متوجه باشند از مکه خارج شدند و صریحاً اعلام
کردند: کسی که حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهیّاي لقاي خدا کرده است، همراه ما کوچ کرده، همسفر
شود. 1 از آن طرف مردم کوفه از خروج امام از مدینه و حرکت به سوي مکه مطّلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت کردند.
حضرت نیز سفیر فرستادند. لذا طوري نبود که مردم مطّلع نباشند. هم مردم حجاز، مدینه، بصره و هم مردم کوفه مطّلع بودند. تقریباً
تمام مناطق اسلامی مطّلع شده بودند که چنین حادثهاي در شرف اتّفاق است و امام با یزید بیعت نکرده، به مکه رفته و از مکه هم
بیوقت خارج شده و مردم را به همکاري دعوت کردهاند. 1. شرایط تنها شدن امام حسین(ع) الف شرایط جبهۀ مقابل: اگر طرف
درگیري حضرت، یکی از صحابی رسولالله یا فردي که امثال این عناوین را یدك میکشید، بود، جاي توجیه ولو به باطل وجود
داشت. ولی طرف مقابل سیّدالشّ هدا(ع)، یزید و ابن زیاد است که حسب و نسبشان هر دو معلوم و هیچ نقطۀ قوتی در آنها نیست.
یزید شخصیتی است که طرفداران او نیز نتوانستهاند برایش مدحی بگویند، حتی خیلی از اهلسنت، یزید را واجب اللعن میدانند.
علاوه بر اینکه یک امتیاز دورغین نیز نداشته، بلکه معروف به قماربازي و عیّاشی بوده است. یکی از اشکالاتی که برخی به حضرت
امیر(ع) ارواحنا و ارواح العالمین له الفدا میکردند این بود که، تو جوان هستی و مردم زیر بار خلافت شما نمیروند. 2 غافل از
اینکه اساس دیانت تولّی به ولیّ خدا و تسلیم بودن در مقابل اوست. لذا یکی از کمالاتی که در تاریخ شیعه به واسطۀ زحمات
معصومین(ع) ایجاد شده این است که، شیعه به نقطهاي از کمال رسیده که براي او امام، کوچک و بزرگ و حاضر و غایب ندارد.
بعد از امام هشتم(ع)، سه امام داریم که در سنّ کودکی به امامت رسیدهاند؛ امام جواد، امام هادي و امام زمان(ع) و شیعه نیز قبول
کرده و هیچ انشعاب عمدهاي اتفاق نیفتاده است. این بدین خاطر بوده که، فرهنگ شیعه یک فرهنگ رشد یافتهاي شده و قبول
کرده که، امامت یک منصب صوري نیست؛ لذا مثل علی بن جعفر(ع) 3 که وقتی امام جواد(ع) در نوجوانی به امامت رسید, پیرمرد
بود و علاوه بر اینکه سه امام را قبلاً درك کرده بود (امام صادق, امام کاظم و امام رضا(ع)) محدّث جلیلالقدري نیز محسوب
میشد و روایات بسیاري از وي نقل شده؛ وقتی امام جواد(ع) در حلقۀ درسی او وارد میشدند, درس را تعطیل میکرد به دنبال امام
خداي متعال این ریش » : میرفت و دست ایشان را میبوسید. اگر هم اعتراض میشد که شما عموي پدر ایشان هستید, میگفت
اساس کار دین معرفت است، ولی گروهی پس از رسول .« سفید را قابل امامت ندانسته ولی این نوجوان را قابل دانسته است
خدا(ص) یک توجیه باطلی میکردند. جالب اینکه, در خصوص سیّدالشّهدا(ع) این توجیه نیست؛ بلکه کاملًا مسئله بر عکس است؛
چون سیّدالشّهدا(ع) حدود 60 سال داشتند و یزید، جوان تازه به دوران رسیده بود؛ لذا ابن زیاد و یزید هیچ امتیازي حتی صوري
صفحه 30 از 57
نداشتند که انسان بگوید جایگاهی داشتند. خیر, نه اسمی داشتند, نه صحابه بودند, نه سابقۀ خوشی داشتند. ابن زیاد پسر زیاد است,
زیاد هم اولاد نامشروع بود که معاویه او را ملحق به ابوسفیان کرد و به خاطر این کار مورد طعن بسیاري قرار گرفت. یزید هم
مجهولالهویه است؛ چون مادر یزید قبل از اینکه زن معاویه بشود باردار به یزید بوده ولی به اسم معاویه تمام شد. این نسب, آن
اخلاق و آن هم سایر اوصافی که هیچ نقطۀ مثبتی در آن نیست. ب شرایط جبهۀ امام حسین(ع): طرف دیگر درگیري،
سیّدالشّ هدا(ع) است که از هر نظر صاحب کمال هستند. قلم دست دشمن بوده و یک نقطۀ منفی براي سیّدالشّهدا(ع) نتوانستهاند در
تاریخ بنویسند؛ نوة پیامبر، فرزند امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا علیهم السلام غیر از اینها, همه نوع کمالات را دارند به
طوريکه, در روز عاشورا وقتی فرمودند: به چه عذري مرا میخواهید بکشید؟ یک نفر نگفت شما فلان جرم را دارید. وقتی که
اگر نشنیدهاید, اصحاب هستند, از آنها بپرسید ؟« حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند » ؛ فرمودند: مگر شما از پیامبر نشنیدید که
که نه تنها اهل بهشت, بلکه سرور اهل بهشتند. هیچ کسی انکار نکرد, چطور شده, سیّدالشّهدا(ع) با این همه کمالات و اعلان علنی
که در طول چند ماه کردهاند, حالا به کربلا آمدهاند ولی در آخر کار براي حضرت حداکثر کمتر از 200 نفر یاور جمع شده
است؟! (نظر مشهور 72 نفر است) ولی آن طرف, فقط از کوفه و شاید مقداري از نزدیکیهاي کوفه لشکر سی هزار نفري جمع شد,
بیشتر از این نیز نقل کردهاند!! چرا و چگونه ولیّ خدا تنها شد؟ واقعاً این طور نیست که حضرت یک دفعه تنها شده باشند؛ بلکه
یک حرکت و نقشۀ تاریخی است که سیّدالشّ هدا(ع) را تنها و منزوي کرده است. 2. عوامل تنهایی ولیّ خدا عواملی که موجب
همۀ کتاب وسایل الشیعه را از اول تا آخر مطالعه کردم تا » : تنهایی سیّدالشّهدا(ع) شده چیست؟ مرحوم علامه طباطبائی فرموده بودند
معناي این حرف این است که مردم, !!« ببینم چند روایت فقهی از سیّدالشّ هدا(ع) نقل شده است, سه روایت بیشتر پیدا نکردم
سیّدالشّ هدا(ع) را در حدّ یک مسئلهگو هم قبول نداشتهاند؛ در حالیکه ابوهریرهها به اسم صحابی, مراجع صاحب فتوا, شده بودند؛
همۀ اینها نشان میدهد که ولیّ خدا با سازماندهی قبلی تنها شده است و این سازماندهی امروز نیز وجود دارد. در اینجا عوامل
تنهایی ولیّ خدا را بر میشماریم با توجه به این نکته که, با حرکت سیّدالشّ هدا(ع), جریان معکوس و توجه به اهل بیت شدیداً
شروع شد تا جایی که در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به اوج رسید, اهل بیت از انزوا خارج شده, مکتب فرهنگی عظیمی
بنیانگذاري شد. حتی ائمۀ اربعه اهل سنت نیز به نحوي شاگرد امام صادق(ع) بودند, اگرچه شاگردي براي آنها افتخار نیست. الف
شبههها و فتنهها: عواملی که باعث تنهایی ولیّ خدا میشوند, یک دسته شبههها هستند و یک دسته فتنهها. وقتی این دو با هم
ترکیب شوند به شدت کارگرند؛ زیرا شبهات فضا را تاریک کرده و در فضاي تاریک، فتنهها تأثیرگذار میشوند. گاهی فتنهاي مثل
فتنۀ ابن زیاد رخ میدهد که وارد کوفه میشود, مردم را تهدید به لشکر شام و قطع حقوق میکند, اما این شبهات است که زمینۀ
حسبنا کتاب » باروري فتنهها را فراهم میکند و الّا در فضاي روشن, فتنهها کارساز نیستند. اعلان بینیازي نسبت به ولیّ خدا و طرح
اولین و اساسیترین شبههاي است که از زمان حیات خود پیامبر اکرم(ص) آغاز شد. مورخان اهل سنت از جمله، طبري و « الله
دیگران نوشتهاند: در آخرین روزهاي حیات پیامبر(ص) در حالیکه مردم در منزل حضرت بودند، فرمودند: دوات و قلم بیاورید تا
به فارسی یعنی هذیان میگوید!! از قرائن « إنّ الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله » : چیزي بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. کسی گفت
تاریخی کاملًا پیداست که گویندة این سخن کیست، شیعه و سنی تقریباً متّفقند که این شخص خلیفۀ دوم است. البته؛ متأسفانه
آن روزي » : عدّهاي از علماي اهل سنت این جریان را توجیه کرده, گفتهاند: این حرف بدي نیست. در دورة خلافتش نیز میگفت
جریان از اینجا شروع شد .« که پیامبر آن جمله را فرمود، میخواست مسئلۀ خلافت را مطرح کند، ولی من صلاح مسلمانان ندانستم
ندارد؛ بلکه کتاب براي ما کافی است, در حالی که شیعه و سنی متواتراً نقل کردهاند که حضرت صریحاً « ولیّ » که, اسلام نیاز به
بعضی از سنّیها این روایت را نیز تحریف کرده, گفتهاند: کتاب الله و سنتی! « إنّی تاركٌ فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی » : فرمودند
شبهه از اینجا شروع شد که گفتند: قانون خدا وجود دارد؛ فرموده: نماز بخوانید, میخوانیم, روزه میگیریم, حج میرویم و … به
صفحه 31 از 57
جایی رسید که تدریجاً گفتند: کتابت حدیث معنا ندارد باید کتاب خدا را حفظ کنیم؛ چون اگر بخواهیم حدیث بنویسیم کتاب
خدا از بین میرود؛ لذا نوشتن حدیث پیامبر را در زمان خلیفۀ اول منع کردند, تنها به این علّت که احادیث پیامبر خاتم(ص)،
صراحت بر فضایل اهل بیت(ع) داشت. این شبهه ظاهر فریبندهاي هم داشت؛ چون میگفتند روایت به اندازة قرآن اهمیت ندارد؛ لذا
4 روشن است که اگر « لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم » . نگذارید قرآن از بین برود, در حالی که مفسّر قرآن, کلام رسول خدا(ص) است
براي قرآن تبیینکنندهاي نباشد, متشابهات آن به دلخواه افراد, معنا میشود. ب جعل شخصیت در مقابل اهل بیت(ع): بعد از اینکه
جلوي نشر فضایل اهل بیت را گرفتند, کمکم شروع به جعل شخصیت و شخصیت علیالبدل کردند, که در دنیاي سیاست کار
رایجی است؛ لذا در مقابل امیرالمؤمنین(ع) که صاحب فضایل است, براي دیگران جعل فضیلت کردند. معاویه دو کار انجام داد:
اول، اینکه احدي حق ندارد نقل حدیث در فضایل علی و اهل بیت کند, اگر کرد او را بکشید, دوم، به استاندارانش دستور داد
براي عثمان و شیخین فضیلت نقل کنید. کار جعل فضایل به حدي رایج شد که خود معاویه گفت: بس است. جعلیاتی مثل: مَثَل
اصحاب من, مَثَل ستارگان آسمان است, به هر کدام اقتدا کنید, هدایت میشوید. حال آنکه, خوب بودن همۀ صحابه، خلاف
صریح قرآن است, چون قرآن میگوید: داخل صحابه منافقان زیادي وجود داشت. یا اینکه علی جوان است، علی خشن است,
دیگران اهل عطوفت هستند. فضایلی که همهاش دروغ است. براي اینکه معلوم شود واقعاً اهل عطوفت نبودند, جریان رده را مطالعه
یدخلون فی دین » کنید؛ هر کس، با خلیفۀ اول مخالفت کرد به اسم مرتد کشته شد؛ بله عدهاي سر به ارتداد برداشتند؛ چون عدهاي
بودند و دین در قلب آنها نرفته بود؛ لذا عدهاي از اینها مرتد شدند, ولی خود اهل سنت نوشتهاند که هر کس سر بر « الله أفواجاً
میداشت و با خلیفه مخالفت میکرد به اسم ارتداد, او را میکشتند به طوري که فضاحت بعضی از این لشکرکشیها مثل جریان
مالک بن نمیره آشکار شد. این جریانات و امثال آن نشان میدهد که اینها هیچ عطوفتی نداشتند, با همۀ این جریانات حضرت
امیر(ع) را متهم به خشونت میکردند, به هر حال از این دست شبهات در تاریخ فراوان است، ولیّ خداي متعال خواسته همۀ این
فضیلتهاي جعلی براي اهل بصیرت روشن شود. یکی از لطایف کار این است که جعلی بودن این فضایل با قرائن متعددي معلوم
است. یکی از قرائن این است, دقیقاً مانند فضایلی که براي اهل بیت حقیقت دارد براي دیگران جعل کردهاند. هر چه دربارة
امیرالمؤمنین(ع) است، عین همان را نقل کردند, لااقل یک فضیلت دیگر میگفتند. ج تحریف در معناي دین و مسلمان بودن: این
شبهات در حقیقت, تحریف در معنی دین و مسلمان بودن است, غافل از اینکه حقیقت دین چیزي جز تسلیم بودن در مقابل خداي
5 و این تسلیم بودن زمانی ثبوت پیدا میکند که در مقابل ولیّ خدا تسلیم باشیم. قل إن کنتم « إن الدّین عندالله الإسلام » متعال نیست
تحبون الله فاتّبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفورٌ رحیمٌ. 6 تولّی به ولی خدا گوهر دین و باقی مسائل, آداب ظاهري
دین است. اینها در معناي دینداري تحریف کردند, تحریفهایی که تاکنون ادامه دارد. یک نگاه این است که, دین همین آداب
است هر کس بیشتر نماز بخواند مقدستر است. نگاه دیگر که تدریجاً شکل گرفت و هم اکنون وجود دارد این است که, دین یک
مشت تجارب باطنی و به قول امروزيها تجارب قدسی, تأملات, رازدانی, رمزدانی, ریاضیتکشی, حالات و مقامات باطنی است و
رسیدن به اینها هم یک آداب و فرمولهایی دارد, اگر به آن عمل کنی به نتیجه میرسی, لذا اهل سنت کتابهایی دارند به نام
منازل الفلان, خیال میکنند پلکان است اگر رفتی به خدا میرسی. البته همۀ این حرفها مطلقاً باطل نیست, ولی این تحریفی است
که پیدا شده کمکم به جایی رسیده که رسیدن به خدا, فرمول پیدا کرده است. در این وسط ولیّ خدا چه میشود؟ این همان ظهور
است. دربارة امور اجتماعی نیز برخی میگویند: اولًا امور ظاهري است خیلی اعتبار ندارد, ثانیاً ربط به دین ندارد, « حسبنا کتاب الله »
باید خود مردم آن را سامان دهند. این تفکّرات که از صدر اسلام شروع گردید, باعث کارگر شدن فتنهها و تنها شدن ولیّ خدا
شد. از زمانی که دینداري, فقط رمزدانی و نماز و روزه شد و همۀ صحابه عادل و محترم شدند, کمکم امیرالمؤمنین(ع) یک طرف
واقع شد و طلحه و زبیر در طرف دیگر, چون هر دو طرف صحابی هستند؛ لذا فتنه اثر خودش را گذاشت, وقتی که طلحه و زبیر
صفحه 32 از 57
پرچم بلند کردند مردم زیر آن جمع شدند و معاویه هم خال المؤمنین 7 شد و الّا حضرت علی کجا و معاویه کجا. از حضرت امیر(ع)
معاویه .« مرا روزگار اینقدر پایین آورد که کنار معاویه گذاشت، تا جایی که گفتند: علی و معاویه » : نقل شده است که فرمودند
کسی است که تا فتح مکه هم خودش و هم پدرش بتپرست بودند, بعد از فتح هم به زور اسلام آوردند لذا جزو طلقا (آزاد
شدگان به دست حضرت) هستند، یعنی در حقیقت برده بودند, اما حضرت علی(ع) اوّل مؤمن است, کسی است که در بدو تولد
قرآن خوانده است. مجاهدات و بتشکنی و سایر فضایل نامتناهی حضرت, که دیگر جاي خود دارد. باید تذکر داد که ما نگران
فتنههاي دشمن نیستیم, فتنههایی مانند ماهواره, فیلم, ویدئو, رمان و … این فتنهها نمیتوانند در فضاي روشن, کاري بکنند. در سال
1357 از این فتنهها بسیار داشتیم ولی امام خمینی(ره) باذن الله تبارك و تعالی در دل فتنهها جوانان را نجات دادند و به مقام
شهادت رساندند؛ مهم شبههها هستند, شبهاتی مثل اینکه؛ اصلًا دین, حکومت و سیاست ندارد (دین حداقل), براي تفسیر دین,
روحانیت لازم نیست, دین طبقۀ مفسّر ندارد, هر کس هر طوري فهمید, بالنسبه حق است (تکثّرگرایی), و ... . اگر این شبههها
گرفت, فتنه به راحتی کارگر شده, هر کس صدا بلند کرد دورش جمع میشوند؛ لذا ایندو در کنار هم کار میکنند. اگر در تاریخ
جریان فتنهها و شبههها را تأمل کنیم به همین نتایج خواهیم رسید. سیّدالشّهدا(ع) نیز به همین شکل تنها شدند. مردم طوري پراکنده
شدند که احکام فقهی خود را نیز از سیّد الشّ هدا(ع) نمیپرسیدند با اینکه, حضرت سبط پیامبر, صحابی و … بودند (حالا فضایلی
که شیعه نقل میکند, بماند) بنابراین, شبههها و فتنهها یکی از عوامل مهم تنهایی حضرت بود و ایندو در یک شب درست
سلام میدهید, بلافاصله « وتر موتور » نمیشوند؛ بلکه یک برنامهریزي تاریخی پشتیبان قضیه بود, لذا همین که حضرت را به عنوان
بدین معنی که حضرت با یک امت تاریخی « فلعن الله امّۀً أسّست أساس الظّلم و الجور علیکم أهل البیت » . یک امت را لعن میکنید
روبهرو هستند، نه فقط با ابن زیاد و یزید. د بالا بودن هدف در دستگاه اولیاي الهی: یکی دیگر از عوامل تنهایی ولیّ خدا این
است که در کار اولیاي خدا هدف, خیلی بالاتر از آن است که اهل دنیا تعقیب میکنند. هدفی را که سیّدالشّهدا(ع) تعقیب میکنند
این نیست که انسانها را به رفاه و عیش دنیا یا حتّی به آن چیزي که توسعۀ مادي و تکامل مادي نامیده میشود, برساند؛ اگر هدف
اینها بود خیلی زود انسانها همراه میشدند؛ تأمین شهوات و ارضاي غرایز مردم، هدف اصلی نیست, اگرچه نیاز مادي مردم در
حکومت دینی و در جامعهاي که بر محور اولیاي خدا شکل میگیرد به بهترین وجه و در شکل معقول تأمین میشود ولی هدف
برتر از رفاه و امنیت مادي و حتی برتر از آزادي مطلوب تمدنهاي مادي و بالاتر از توسعهاي که آنها تعقیب میکنند, است. لذا
هیچکدام از اولیاي الهی در آغاز دعوتشان به رفاه دنیا دعوت نکردند, با اینکه نوعاً بعثتشان در جوامعی بود که وضعیت مادي
بسیاري از آنها, وضعیت مناسبی نبوده است. نمونهاش جامعۀ نبی مکرم اسلام(ص) که از نظر امنیت و رفاه خیلی عقب افتاده بودند.
ولی حضرت در بدو بعثت نفرمودند: اي مردم وضعتان بد است، دور هم جمع شوید, زندگیتان را سامان دهید, امنیّت اجتماعی
و بلافاصله دعوت به معاد کردند, دعوتی که براي انبیا بسیار « قولوا لا إله إلّا الله تفلحوا » : براي خودتان ایجاد کنید, بلکه فرمودند
سنگین تمام میشد، لذا در جوامعی که ادراکشان ضعیف و تعلّقشان به دنیا شدید بود, به علت دعوت به معاد و اینکه بعد از مردن,
زنده شدنی هست, متّهم به جنون میشدند. این جریان در آیات متعددي از قرآن آمده است. با همۀ این زحمات, شروع دعوتشان
از اینجا بود؛ چرا؟ به دلیل اینکه میخواهند انسان را به مقام توحید، زهد, یقین و رضا برسانند. این هدف بدون یقین به آخرت,
بدون ایمان به الله ممکن نیست. وقتی هدف رفیع شد طبیعی است که همراهان واقعی دیرتر و کمتر پیدا میشوند, چون همه براي
آن هدفهاي رفیع آماده نیستند و همت ندارند. ه نبود فریب و تزویر در منطق اولیاي الهی و تلاش براي آگاه کردن بندگان خدا:
از جمله عوامل تنهایی اولیاي خدا این است که نمیخواهند با هر قیمتی شده ولو با حیله و تزویر مردم را به طرف خود بکشانند و
به هدف برسانند, میخواهند اگر مردم واقعاً میآیند, از سر بصیرت و آگاهی و فهم باشد, چون فقط این نوع آمدن به طرف خداي
8 طوري مدیریت و رهبري میکنند که حق و باطل روشن شده، مردم وقتی میخواهند « و هدیناه النّجدین » متعال درست است
صفحه 33 از 57
تصمیم بگیرند با بصیرت و آگاهی تصمیم بگیرند. لذا اگر موارد زیادي در حکومت امیرالمؤمنین(ع) یا در کلّ بر خورد اولیاي
الهی میبینید که ظاهراً چرا امیرالمؤمنین(ع) به طلحه و زبیر اجازه دادند از مدینه خارج شوند؟ گفتند: میخواهیم عمره برویم,
حضرت فرمودند: میخواهند بروند مکر بکنند, دنبال فتنه هستند. حضرت با اینکه میدانست, جلوي آنها را نگرفت. یا میدانستند
امشب بنا است ابن ملجم حضرت را ترور کند ولی مانع نشدند؟ مسلم بن عقیل(ع) میدانست ابن زیاد داخل خانه آمده ولی ترورش
نکرد! و داستانهاي متعدد دیگر، معلوم میشود ترور و فریب, مشکلی را حل نمیکند, اگر بنا است مردم به بصیرت برسند باید
طوري عمل کرد که حق و باطل روشن شود و مردم انتخاب کرده, قدرت اختیار حق و باطل معلوم شود تا تکلیف و رشد معنیدار
شود. لذا سیّدالشّ هدا(ع) طبق بعضی از نقلهایی که شده در بین راه مکرر خطبه خواندند و هشدار دادند, عدهاي هم پراکنده شدند,
هر چه مخاطرات شدیدتر میشد عدة بیشتري میرفتند, حتی حضرت در شب آخر نیز فرمودند: بروید. البته مورخان نوشتهاند در آن
شب با اینکه حضرت بیعت را از آنها برداشتند، کسی نرفت همگی التماس کردند و ماندند. در حکومت دینی هدف این نیست که
به هر قیمتی شده ولو با دروغ و تزویر مردم را نگه داریم؛ بلکه هدف روشن شدن حق و باطل است. به طوري که حجّت تمام
شود و بر سر ایمان انسانها مانعی وجود نداشته باشد, براي رسیدن به این هدف شیاطین و فتنهها لازمند؛ لذا خداوند متعال در قرآن
به پیامبرش میفرمایند: وکذلک جعلنا لکلّ نبیٍّ عدوّاً شیاطین الإنس و الجنّ. براي هر پیامبري دشمن قرار دادیم، اعم از شیاطین
انسی و جنی, که الهاماتی نیز در بین خود دارند؛ یوحی بعضهم إلی بعضٍ زخرف القول غروراً. 9 حرفهایی که زخرف القول یعنی
ولو شاء ربّک ما » : با ظاهر فریب و خوش ظاهر است, بین خودشان رد و بدل میکنند. بعد خداوند متعال به پیامبرش میفرماید
اگر خداوند متعال میخواست, نمیتوانستند چنین کارهایی انجام دهند؛ یعنی خداوند متعال محکوم آنها نبوده, در مقابل فتنۀ « فعلوه
آنها، دست خدا بسته نیست. بنابراین؛ با توجه به این هدف, بنا نیست مردم با تبلیغات دروغ و به هر قیمتی که شده, جمع شوند. لذا
خود این مسئله موجب پراکندگی عدة زیادي شد. حضرت در این مسافرت با هر وعده و وعیدي، مثل رسیدن به قدرت و غنایم و...
مردم را جمع نکردند, بر عکس در میان راه, مکرّر هشدار دادند که پایان این راه مخاطرهانگیز؛ حکومت و قدرت نیست، بلکه
پایانش شهادت است و هر کس میخواهد برگردد. این یکی از علل تنهایی سیّدالشّهدا(ع) بود و اصولًا یکی از مشکلاتی که بر سر
راه حکومت دینی وجود دارد, همین است. و رنگینتر بودن سفرة جبهۀ مقابل: دیگر اینکه؛ وسوسهها خیلی زیاد است, زیرا
معمولاً پول, قدرت, ثروت و مظاهر دنیا در آن طرف است, سفرة معاویه رنگینتر است, در حالی که سفرة امیرالمؤمنین(ع) هیچ
وقت مثل سفرة معاویه نیست. آنها به هر قیمتی که شده میخواهند مردم را جمع کنند، سران اقوام را با پول و وعده و وعید بر اساس
انگیزههاي مادي جمع میکردند. ولی حضرت نمیخواست لشکرش بر اساس انگیزههاي مادي پر شود؛ بلکه میخواست آنهایی که
در رکابش شمشیر میزنند, این جنگ عامل بلوغ و رشد آنها شود؛ لذا حضرت امیر(ع) در جنگ صفین حکمیت را تا آخرین لحظه
نپذیرفتند, بعد هم که قرآن بر سر نیزه رفت, قبول نکردند تا اینکه حکمیت تحمیل شد, به حسب ظاهر اگر یک سیاستمدار بود,
یک قدم به جلو میگذاشت و حکمیت را میپذیرفت تا لااقل حکم را خودش تعیین کند, تا ابوموسی اشعري حَکم نشود, ولی
حضرت این کار را نکرد؛ زیرا بناست صفوف از هم جدا شوند و تقدیر ولیّ خدا در این جریان نقش دارد. 3. علت باز ماندن افراد
از یاري ولیّ خدا مسئلۀ اساسی و عبرتآموز دیگر اینکه؛ اگر قبلًا انسان خودش را براي همراهی با ولیّ خدا آماده نکرده باشد,
عقب خواهد ماند. سیّدالشّهدا(ع) از ماهها قبل اعلام موضع کردند, یک نمونۀ آن طرمّاح بود که در راه با چند نفر دیگر, به حضرت
گزارشی داد که وضع «؟ وضع کوفه چگونه است » : برخورد کردند (یکی دو منزل با کوفه بیشتر فاصله نداشت) حضرت پرسیدند
کوفه خوب نیست, قلوب مردم با شما, اما شمشیرهایشان علیه شماست, ما که از کوفه بیرون میآمدیم, در مخلیه, لشکر انبوهی
براي جنگ با شما جمع شده بود که تاکنون لشکري به این عظمت و وسعت ندیده بودیم, از آن طرف, طرمّاح براي خانوادهاش
رفت, .« سعی کن زود بیایی » : آذوقه میبرد؛ لذا به حضرت عرض کرد: اجازه بدهید آذوقهها را برسانم و برگردم. حضرت فرمودند
صفحه 34 از 57
زود هم برگشت ولی وقتی به همین منزل رسید، خبر شهادت سیّدالشّهدا(ع) را شنید. از ماهها قبل سیّدالشّهدا(ع) از مدینه خارج شده
و اعلام موضع کردهاند, بعد از 6 ماه که حضرت در محاصرة دشمن قرار گرفته, تازه ایشان براي زن و بچهاش آذوقه میبرد. نقطۀ
ضعف بالاتر اینکه, به حضرت نصیحت میکند به این خیال که حضرت محتاج نصیحت اوست گفت: بیایید به یمن برویم,
کوفیان وفادار نیستند من براي شما در کوهستانهاي یمن 20 هزار شمشیر زن آماده میکنم تا جنگ را از آنجا شروع کنید. غافل از
اینکه 20 هزار شمشیرزن که مثل شما بخواهند آذوقۀ زن و بچه را بر سیّدالشّهدا(ع) مقدم بدارند, به درد سیّدالشّهدا(ع) نمیخورند.
پس اگر با تمام وجود آماده نبوده، مشغول آذوقۀ زن و بچه و نام و نشان باشیم, مسلّم است که ولیّ خدا تنها میماند. آنهایی که به
حضرت کمک نکردند, چند دسته بودند؛ یک دسته کسانی هستند که در صف دشمن رودرروي سیّدالشّهدا(ع) ایستادند و تا حدّ
ریختن خون ایشان مقاومت کردند. دستۀ دیگر کسانی بودند که, بیتفاوت نشسته, فقط نصیحت کردند که, به کوفه نروید اگر
بروید کشته میشوید, و با کشته شدن شما زمین خالی از حجّت میشود. 10 بعضی هم مثل عبیدالله جعفی, از کوفه خارج شده بود
عبیدالله، وضع تو به خاطر عثمانی بودن خوب نیست اگر به ما » : تا در جریان نباشد اما حضرت در راه با او برخورد کردند و فرمودند
در جواب گفت: من از کوفه خارج شدم تا خیالم راحت باشد, حالا دوباره خودم را .« ملحق شوي همۀ گذشتهات جبران میشود
گرفتار کنم. نه با شما هستم نه با ابن زیاد, ولی اسب تندرویی دارم که هر که سوار بر آن شده دشمن نتوانسته او را بگیرد, آن را به
شما میدهم که فرار کنید. تلقی این آدم را ببینید در مقابل دعوت حضرت حاضر شد؛ مثلًا ماشین آخرین سیستم یا هواپیماي
شخصی خود را بدهد که حضرت سوار شوند و از محاصرة ابن زیاد بیرون روند غافل از اینکه, حضرت آمدهاند تا ابن زیاد را
محاصرة تاریخی کرده, شکست دهند. عدّهاي نیز مشغول طواف و تلاوت قرآن بوده, از سیّدالشّهدا(ع) غافل شدند. حال آنکه وقتی
سیّدالشّ هدا(ع) راه افتادند, در کعبه ایستادن, مشکلی را حل نمیکند. مسئلۀ اساسی کمبود معرفت است. اینکه انسان نفهمد تنها راه،
است, اینکه انسان خیرخواهی خود را براي ولیّ خدا از حدّ پیشکش کردن اسب و مانند اینها, جلوتر نبرد, اینکه؛ « ولیّ خدا » راه
خودش را به اصطلاح فهمیمتر از ولیّ خدا بداند و خیال کند این حق را دارد که ولیّ خدا را موعظه کند, عوامل تنهایی ولیّ خدا و
جدایی حساب ما از اوست. در مقابل, حضرت ابوالفضل(ع) سرآمد همۀ کسانی بودند که از روي بصیرت و درایت به حضرت
پیوستند, اگر همۀ مقاتل را بگردید، یکجا نمییابید که موّرخان نقل کردهاند که حضرت پیشنهادي به امام داده باشند که مثلًا
بروید یا نروید, جنگ کنید یا نکنید, زن و بچه با خودتان ببرید یا نبرید, کاملًا میدانند که سیّدالشّهدا(ع) موعظه لازم ندارند و اگر
انسان میخواهد بهره ببرد, باید همراه حضرت شود. عدّهاي هم کسانی بودند که دیر آمدند؛ چند نفر از بزرگان بلخ وقتی نامۀ
حضرت به دستشان رسید با سخنرانیهاي تند دیگران را تحریک کرده, راه افتادند ولی وقتی رسیدند که دیگر دیر شد و ماجراي
کربلا تمام شده بود؛ چون از قبل آمادگی نداشتند. الف علاقه به دنیا: اگر در دل انسان هوسی باشد این هوس در جایی راهش را
از اولیاي خدا جدا میکند ولو ممکن است قدمهایی همراه با اولیاي خدا برود اما آنجایی که این هوس سر بر میدارد راه انسان را
از ولیّ خدا جدا میکند. تأخیرها, سستیها, کم معرفتیها و... از همه مهمتر, تعلق به دنیاست که موجب میشود انسان تا مرز
ریختن خون سیّدالشّ هدا(ع) پیش برود. همان کسانی که براي سیّدالشّ هدا نامه نوشته بودند, براي حفظ دنیا و غنیمت بردن از
یکدیگر سبقت میگرفتند تا پیش ابن زیاد, عزیز شوند. کار آنها در اثر حبّ دنیا به جایی رسید که صفشان را از سیّدالشّهدا(ع) جدا
کردند. عمر سعد کسی است که در لشکر صفین, اگر فرمانده نبوده لااقل شرکت داشته است اما حالا فرماندهی لشکر ابن زیاد را
قبول کرده! طمع در گندم ري, ریشۀ این تغییر موضع بود. وقتی به او پیشنهاد فرماندهی لشکر را دادند یک شب مهلت خواست. در
واقع ابن زیاد نوعی تزویر کرد, اول تجهیز کرد و فرماندهی آن را همراه با حکومت ري, به عمر سعدداد چون ري, آن روز بخش
عظیمی از منطقۀ حکومت اسلامی بود, بعد که براي حرکت آماده شد به او گفتند: شورش خوابیده و سرکوب شده باید به کربلا
بروي. گفت: نمیروم, گفتند مهم نیست. حکومت ري را برگردان. گفت: اجازه دهید فکر کنم, تا صبح قدم میزد و تأمل میکرد
صفحه 35 از 57
استفاده میکرد و بالاخره به جنگ سیّدالشّ هدا(ع) رفت. حضرت « یقولون » یک آخرتی هست یعنی از لفظ « میگویند » : و میگفت
بین دو لشکر با او صحبت کردند و فرمودند: چرا در این کار شرکت کردي؟! گفت: دنیایم چنین و چنان است. حضرت فرمودند:
من, تأمین میکنم. بهانههاي زیادي آورد, آخر هم زیر بار نرفت؟ تعلّق خاطر به دنیا درجایی انسان را رودرروي اولیاي خدا قرار
میدهد و این خطر براي همه ما جدي است. بعضی از بزرگان تعبیر خیلی زیبایی داشته, میگفتند: یکی از اقسام گریه در مراسم
سیّدالشّ هدا(ع) گریۀ خوف است که انسان واقعاً خائف باشد, نکند روزي پیش بیاید مثل مدعیانی که نامه نوشته بودند که, باغهاي
ما آماده, نهرهاي ما جاري و مزارع ما خرم و آباد است, منتظر قدوم شما هستیم اما وقتی که ولیّ خدا آمد تیغ روي او بکشیم, بعد
از دعوت, او را محاصره کنیم. ب جمع بین دنیا و آخرت: عامل دیگري که موجب جدایی از سیّدالشّ هدا(ع) و حتی موجب قرار
گرفتن در صف ابن زیاد شد, این بود که عدّهاي میخواستند بین دنیا و آخرت جمع کنند. با خود تصفیۀ حساب نکرده بودند تا
بتوانند یکی از ایندو را انتخاب کنند؛ لذا خداوند متعال فتنهها را پیش میآورد تا انسان یکی را انتخاب کند. عدهاي گفتند: سري
که درد نمیکند دستمال نمیبندند, نه با سیّدالشّ هدا(ع) میجنگیم و نه با ابن زیاد درگیر میشویم, چون سهم ما از بیتالمال قطع
میشود. ابن زیاد با 20 الی 30 نفر سرباز به اضافۀ 10 یا 20 نفر از سران اقوام در دارالاماره بودند. ابن زیاد اول چند نفر از این سران
را بالاي دارالاماره فرستاد، گفت: مردم را موعظه کنید و بگویید لشکر شام در راه است مقاومت بیفایده است. چرا میخواهید
بجنگید؟ شما که در مقابل لشکر شام نمیتوانید مقاومت کنید. بعد هم گفت: به مردم بگویید هر کس تا شب در اینجا باقی بماند
سهمش از بیتالمال قطع میشود, بعد هم به یکی از همین سران دستور داد تا یک پرچم سفید به دست بگیرد و بگوید: هر کس
زیر این پرچم بیاید در امان است مردم هم گروه گروه زیر پرچم میآمدند, لذا آن چند نفر, چهار هزار نیرو را با نیرنگ جمع
کردند. اینکه آدم بخواهد جمع بین دنیا و آخرت کند؛ یعنی هم نماز بخواند, هم دین داشته باشد, نه با یزید بجنگد نه با
سیّدالشّ هدا(ع), ارادة جمع بین اینها موجب شد قدم به قدم آمدند به لشکر نخیله, آمدند با این نیّت که انشاءالله صلح میشود, بعد
هم گفتند: برویم کربلا انشاءالله اتفاقی نمیافتد, کم کم کار به جایی رسید که از همدیگر سبقت میگرفتند مبادا از غنیمت عقب
بمانند و مبادا پیش ابن زیاد بگویند: این افراد کوتاهی کردند. غافل از اینکه؛ تنها ماندن سیّدالشّ هدا(ع) بزرگترین جرم است, لازم
نیست با ایشان بجنگیم. همین که دو صف ایجاد شد (صف سیّدالشّ هدا(ع) و صف یزید), باید به هر قیمتی شده در صف
سیّدالشّ هدا(ع) باشیم نه در صف ابن زیاد, ولو آخر کار صلح شود. اینکه انسان خیال کند اگر کار به کشتار و ریختن خون
سیّدالشّ هدا(ع) نرسد, در لشکر ابن زیاد بودن جرم نیست, از نقطه ضعفهاي اساسی است. عدهاي بر این فکر بودند که میشود
مسلمان بود ولو زیر چتر ابن زیاد!! حالا ابن زیاد حاکم باشد یا امام حسین(ع) چه فرقی میکند. مثل کسانی که الآن در آمریکا
هستند و خیال میکنند دینشان را هم حفظ میکنند, زیرا آمریکا نمیگوید نماز نخوانید, اصلًا کاري به دین ما ندارند؛ اتفاقاً در
آنجا مسلمانی بهتر و بیشتر است!! غافل از اینکه نبودن در صف سیّدالشّهدا(ع) گناه کبیره و اعظم کبائر است. حر(ره) یک شخصیت
بسیار بسیار محترم و فوقالعاده است, و با توجه خود, معجزه کرده است و یکی از نمونه هاي توبه است. وقتی براي عذرخواهی
خدمت سیّدالشّ هدا(ع) آمد, به آقا عرض کرد؛ گمان نمیکردم کار ابن زیاد با شما به اینجا برسد!! این فکر, خودش عین جرم
است, بر فرض کار ابن زیاد با سیّدالشّ هدا(ع) به اینجا نمیرسید, مگر باید کار به جنگ برسد تا شما در صف سیّدالشّ هدا(ع) قرار
بگیرید؟! مگر انسان معذور است، در صف ابن زیاد باشد و سیّدالشّ هدا(ع) را تنها بگذارد؟ ج احساس عدم احتیاج به ولیّ خدا:
اینکه جرم را تا به آخر نرسیده, جرم ندانستن و به دنبال جمع دنیا و آخرت بودن, تأخیر داشتن, خود را محتاج ولیّ خدا ندیدن,
اینکه میشود جزء اولیاي خدا بود و بهشت رفت اگرچه همسفر سیّدالشّ هدا(ع) نباشیم, جرمهایی است که وجود داشته و علت
تنهایی سیّدالشّ هدا(ع) شده است. خیال میکردند براي اصلاح شدن نیازي به سیّدالشّ هدا(ع) نیست؛ لذا طواف کرده, نماز
میخواندند, چله نشینی میکردند تا تهذیب حاصل شود. به ما دستور دادهاند مهیّاي ظهور باشید؛ چون ظهور دفعتاً واقع میشود,
صفحه 36 از 57
اصحاب امام زمان(ع) به علت آمادگی, به محض شنیدن نداي حضرت، همگی در مکّه جمع میشوند. خوب اینها که بیکار نیستند
ولی طوري آمادهاند که اگر آب دستشان باشد, زمین گذاشته, میروند. حبیب بن مظاهر در میان راه حمام با مسلم بن عوسجه
برخورد کرد و گفت: کجا میروي؟ گفت: میروم تنظیف, گفت: وقت این کارها نیست از سیّدالشّ هدا(ع) نامه رسیده, باید رفت.
از وسط راه, خانه نرفته برگشتند و به طرف کربلا رفتند. این آمادگی خیلی فرق میکند با آن کسی که در زمان رسیدن
سیّدالشّهدا(ع) به کربلا, تازه براي زن و بچهاش آذوقه میبرد. خیلی هم دوست دارد به حضرت کمک کند ولی از قبل فرصتها را
تخمین نزده, خودش را مهیّا نکرده, اهل سرعت و سبقت نبوده, پیدا است چنین آدمی عقب میافتد. اشتغال انسان به کار خویش و
اینکه دلمشغولی انسان، کار ولیّ خدا نباشد, یا اینکه صبح که بلند میشود فکرش این نباشد که, امروز کجاي کار امام زمان(عج)
زمین است تا من بردارم، مشکل ساز است. البته بار ما را امام زمان(عج) برمیدارد، نه اینکه ما ایشان را یاري کنیم. در صلواتی که
اللهم انصره و انتصر به لدینک و انصر به اولیائک و اولیائه و » : از امام حسن عسکري(ع) براي امام عصر(ع) نقل شده, آمده است
11 خدایا او را یاري کن و به وسیلۀ او, دوستان خود را و دوستان او را و شیعیان و یاران او را, یاري کن. به هر حال « شیعته و أنصاره
باید دید کجاي اردوگاه سیّدالشّ هدا(ع) خالی است، همانجا را پر کرد. دنبال کار خودمان نباشیم، اگر ما به دنبال آیتالله شدن
باشیم و آن یکی, به دنبال خانه خریدن باشد, حتماً این تعلقات، ما را از ولیّ خدا دور میکند. مؤمن باید اول صبح که بر میخیزد
همّت و فکرش این باشد که کجاي اردوگاه ولیّ خدا خالی است, خودش را در آنجا حاضر کند. اگر این آمادگی و حالت انتظار
وجود داشت انسان به نصرت ولیّ خدا موفق میشود, همینکه حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است. همۀ کارهایش را
کرده, نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزههاي قضا و به فکر قرضهایش باشد. حالا که سیّدالشّهدا(ع) به میدان
آمده, وقت نماز قضا خواندن نیست اینها را باید قبلًا میخواند باید خود را به هر قیمتی شده به سیّدالشّ هدا(ع) برسانی ولو اینکه این
دو رکعت نماز را نخوانی ولو همۀ قرض عالم روي دوش تو باشد, تا بروي قرضت را بدهی کار تمام شده است. در هر صورت, این
آماده نبودنها و غفلتها, سلسله عواملی است که موجب جدا شدن افراد مختلف, از سیّدالشّ هدا(ع) و تنها شدن حضرت شد. سید
محمد مهدي میرباقري ماهنامه موعود شماره 83 پینوشتها: 1. ابن طاووس، لهوف، ص 88 ، ترجمۀ رجالی تهرانی. 2. نقل شده که
پدر ابوبکر، ابوقحافه، به پسرش گفت اگر بنا بر سن باشد من از تو پیرتر هستم. 3. عموي امام رضا(ع) و احتمالًا همان کسی هستند
7. چون . 6. سورة آل عمران ( 3), آیۀ 31 . 5. سورة آل عمران ( 3), آیۀ 19 . که در گلزار قم مدفونند. 4. سورة نحل ( 16 ), آیۀ 44
خواهرش یکی از همسران پیامبر بود. ازدواج با کسانی که اگر دنیا را قبالهاش کنید, و به یکی از محببین حضرت بدهید قبول
نمیکند, ولی حضرت به علت مصالح سیاسی اسلام هم دختر به آنها دادهاند و هم گرفتهاند. 8. سورة بلد ( 90 ) آیه 10 ؛ انسان را به
10 . خود این سخنان، حجت علیه آنها است. شما که میدانید . راه خیر و شر هدایت کردیم. 9. سورة انعام ( 6), آیۀ 112
سیّدالشّ هدا(ع) کسی است که اگر برود زمین از حجت خالی میشود چرا او را تنها گذاشتید؟ 11 . محدّث قمی، مفاتیحالجنان, ص
.1015
سلطه یهودیان بر هالیوود
،« سام گلدوین » هنگامی که توماس ادیسون، دوربین ساخت و تصاویر متحرك را اختراع نمود، کارآفرینان یهودي مهاجر نظیر
هالیوود را ایجاد نمودند. سلطۀ یهودیان بر صنعت سرگرمی و تفریحات، کمتر در رسانههاي « لوییس بیمایر » و « جک و هري وارنر »
مهم دنیا مطرح شده است چون، اکثر این رسانهها یا به یهودیان تعلق دارند یا از آنان میترسند. اشاره: سلطۀ مطلق و بیچون و
چراي یهودیان بر هالیوود، که خود آنان بنیانگذار این صنعت گسترده فیلمسازي آمریکا بودهاند، بر هیچکس پوشیده نیست. در
لیست یکصد فرد مؤثر بر سینماي آمریکا، هیچ فرد اروپاییتباري وجود ندارد و 12 نفر اوّل این لیست، همگی یهودياند. حاکمان
صفحه 37 از 57
یهودي هالیوود با تولید محصولاتی مستهجن و پرفروش، به سودهاي کلان دست یافتهاند، هر چند یکی از مدیران صاحب نام
یهودي هالیوود، ساختههاي خود را فیلمهایی کثافت خوانده است. نویسنده، معتقد است که یهودیان دنیا که همواره جزء ساکنان
مناطق شرق عالم بودهاند، به دلیل سرخوردگی در شرق و براي جبران ناکامیهاي خود، راه آمریکا و هالیوود را در پیش گرفتهاند.
مقالۀ حاضر به بررسی این موضوع میپردازد. هنگامی که توماس ادیسون، دوربین ساخت و تصاویر متحرك را اختراع نمود،
هالیوود را ایجاد نمودند. همچنین یهودیان، « لوییس بیمایر » و « جک و هري وارنر » ،« سام گلدوین » کارآفرینان یهودي مهاجر نظیر
و « دیوید سارنوف » متعلق به NBC و شبکۀ « ویلیام پالی » متعلق به CBS سه شبکۀ اصلی و مهمّ آمریکا را بنیان نهادند: شبکۀ
امروزه نیز حدود دو سوم تولیدکنندگان اصلی و پیشتاز صنعت سینما و تلویزیون، یهودي .« لئونارد گلدنسون » متعلق به ABC شبکۀ
هستند. سلطۀ یهودیان بر صنعت سرگرمی و تفریحات، کمتر در رسانههاي مهم دنیا مطرح شده است چون، اکثر این رسانهها یا به
یهودیان تعلق دارند یا از آنان میترسند. در اکتبر سال 1994 میلادي، ویلیام کش روزنامهنگار بریتانیایی، مقالهاي را با عنوان
منتشر نمود که نویسندة مقاله و نشریۀ آن به دلیل اتهام یهودستیزي، با “Spectator” در نشریۀ « توطئهگران یهودي هالیوود »
واکنشهاي تندي روبهرو شدند. ویلیام کش در این مقاله نوشته بود: وقتی مایک اویتز اعلام نمود که در شهر لسآنجلس
کنفرانسی خبري برگزار خواهد نمود، همه دریافتند که اتفاق بزرگی در راه است. در آن جلسه اعلام شد که یک استودیوي چند
میلیارد دلاري فیلمسازي با مدیریت استیون اسپیلبرگ در آستانۀ تشکیل است. در حالی که استودیوهاي نو ظهور فیلمسازي اندکی
در هالیوود میتوانند بقاي خود را حفظ نمایند، استودیوي آمریکایی فرانسیس کاپولا جزء معدود مراکزي است که توانسته در 50
مدیریت شرکت فیلمسازي دیزنی را بر عهده گرفت، امر عجیبی به « کاتزنبرگ » سال اخیر به فعالیت خود ادامه دهد؛ امّا از زمانی که
که به گفتۀ خود «Aspen Extreme» و « مشکل عشق » وقوع پیوست؛ وي با ساخت فیلمهایی احمقانه و بینزاکت نظیر
بودهاند، به فعالیت پرداخت. همکاري گروهی افرادي نظیر « کثافت » کاتزنبرگ در گفتوگو با یک روزنامهنگار، محصولاتی
اسپیلبرگ، گیفن و کاتزنبرگ که همگی یهودي هستند، باعث شده تا یکی از قويترین و تأثیرگذارترین استودیوهاي فیلمسازي
هالیوود به وجود آید. این اتحادهاي قدرتمند در حالی به وجود آمدهاند که چندي پیش، در یکی از نشریات مطرح آمریکایی،
مقالهاي به چاپ رسید که در آن اعلام شده بود که کانون قدرت آمریکا از یک ابرقدرت صنعتی نظامی به قدرتی بزرگ در
عرصۀ سرگرمی و اطلاعات تبدیل شده است. امّا همیشه این سؤال مطرح بوده که چرا یهودیان ساکن شرق براي تسلط بر هالیوود به
غرب آمدند؟ یک پاسخ این است که آنان به دلیل احساس ناتوانی و مقاومت در برابر خواستههایشان در شرق، به غرب روي
اثر « ؟ امپراتوري از میان خودشان؛ چگونه یهودیان هالیوود را ابداع نمودند » آوردهاند. این حقیقت همان مطلبی است که در کتاب
یکی از پیشگامان یهودي سینما، لوییس بیمایر، بیان شده است. یهودیان با ورود به عرصۀ فیلمسازي و تولید آثاري به ظاهر هنري
در عرصهاي وارد شدند که کسی آنان را سرزنش نمیکند و آنان میتوانند به راحتی بر این دنیا حکمرانی کنند. و البته این
حکمرانی تاکنون تداوم داشته است. مدیران یهودي استودیوهاي مهمّ سینمایی، از 60 سال پیش تاکنون تغییري نکردهاند و از 85
فرد تأثیرگذار بر این صنعت از سال 1936 میلادي، 53 تن یهودي بودهاند. همچنین چندي پیش در یک گزارش که با هدف معرفی
یکصد فرد قدرتمند در عرصۀ سینما منتشر شد، دوازده نفرِ ابتداي لیست، همگی یهودي بودند. در این لیست، هیچ فرد سیاهپوست یا
بریتانیایی تباري وجود نداشت. سلطۀ مطلق آنان بر هالیوود به گونهاي شرایط را رقم زده که افراد غیریهودي نیز تمایل دارند که با
تغییر رفتار و ظاهر خود، یهودي به نظر آیند. همانطور که در دهۀ هشتاد میلادي، افراد براي ورود به صنعت سرگرمی، خود را
همجنس باز یا دو جنسگرا نشان میدادند (تخمین زده میشود که 35 درصد اعضاي جامعۀ سینماگران آمریکا، همجنس باز
هستند). از سالهاي بسیار دور، در لسآنجلس این جوك شایع است که براي ورود به صنعت سینما باید به آیین یهودیت گروید،
زیرا یهودیان همواره تمایل دارند تا با برتر خواندن نژاد و آیین خود، دیگران را از خود جدا نموده، تبعیض قایل شوند. امروزه در
صفحه 38 از 57
شرایطی یهودیان به رهبران بلامنازع هالیوود تبدیل شدهاند که آنان تنها 4 درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند. یهودیان
همواره رسانهها را به عنوان نوکران خود انگاشتهاند و تنها از آنان انتظار دارند که نظرات و عقاید یهودیان را منعکس نمایند. یک
راز کثیف در مورد هالیوود این است که روزنامهنگاران مرتبط با هالیوود، دائماً در رسانههاي مختلف جابهجا شده و البته
دستمزدهاي کلانی هم میگیرند. نکتۀ مهم دیگر در مورد این رسانهها این است که رسانههاي مهم و مشهور به صورتی کاملًا
سازمان یافته و هماهنگ، اخبار مربوط به سلطۀ یهودیان را سانسور میکنند، هر چند مردم آمریکا همواره جوكهایی در این زمینه
میدانند، همواره دیگران را یهوديستیز به حساب میآورند و بدین « هولوکاست » میسازند. یهودیان که خود را قربانیان واقعۀ
ترتیب تلاش میکنند که با گسترش دامنۀ سلطۀ خویش، به اهداف پشت پردة خود دست یابند. لذا احتمالًا شما هم این جمله را
شنیدهاید که : یهودیان براي دیدن تئاتر به سالن نمایش نمیروند، بلکه آنها به دنبال مشاهدة عقاید ارائه شدة خود از سوي
بازیگران هستند. چندي پیش، یکی از مدیران شرکت سونی که حاضر به ذکر نام خود نشده بود، در مصاحبهاي با یکی از
هفتهنامههاي اقتصادي ژاپن اظهار داشت که: صنعت فیلمسازي آمریکا تقریباً به صورت کامل به وسیلۀ یهودیان کنترل میگردد. لذا
ما در شغل خود وظیفه داریم که از بهترین شیوة ممکن بهره بگیریم. البته مدیران هفتهنامه از این صحبتها چنین نتیجه گرفتند که
اخیراً یکی «! اگر شما قصد انجام فعالیت تجاري در ایالات متحده دارید، نمیتوانید یهودیان ساکن در آن کشور را نادیده بگیرید »
از گروههاي آمریکایی فعال در حوزة مسائل فرهنگی، خواستار آن شد که فیلمهاي سینمایی از دستهاي شیطان و پانصد نفر از
یهودیان غیرمعتقد به حضرت مسیح، نجات یابد. از سوي دیگر، یکی از مقالات مذهبی ایالات متحده هم چندي پیش یهودیان
معمولًا ایجاد » : سردمدار هالیوود را به دلیل فریب و اغواي روزانۀ صدها دختر بیفکر، مورد سرزنش قرار داد. وي همچنین گفت
مشکلات و معضلات اخلاقی از سوي یک نژاد که در کنترل یک تجارت به اکثریت دست مییابد، نشانگر نبوغ افراد آن نژاد
این گفته نشانگر وجود تفاوتهاي عمده بین شهروندان آمریکایی و یهودیان است. یهودیان به ارزشهاي اخلاقی و فرهنگی «. است
مردم آمریکا توجهی نمیکنند. آنان کنترل رسانههاي اجتماعی آمریکا را در دست گرفتهاند امّا به مسؤلیتهاي این کنترل توجه
نمیکنند. آنان همواره محصولات سینمایی خود را در درجۀ اوّل، آمریکایی و سپس یهودي معرفی مینمایند. از سوي دیگر،
یهودیان هالیوود، عمدتاً عقاید خود را مخفی نگاه میدارند، همانطور که اگر چه اکثر فعالان صنعت سینمایی آمریکا همجنس باز
هستند، امّا تا پیش از دهۀ هشتاد میلادي، شما هیچ همجنسبازي را در فیلمهاي سینمایی نمیدیدید. ویلیام کش پینوشت ?: منبع:
. به نقل از: سیاحت غرب، ش 32 www.lukeford.net
هالیوود، سیاست و پنتاگون
وقتیهالیوود درگیر جنگها میشود، فیلمها باید تاوان سنگینی بپردازند. قوانین هالیوود آشناست. حقیقت این است که در هالیوود
آمریکایی « آدمهاي خوب » فقط آدمهاي خوب برنده هستند و هنگامی که با فیلمهاي تولیدي آن سر و کار داشته باشیم، قطعاً
را در « نجات سرباز رایان » خواهند بود. وقایع تاریخی هرگز نمیتوانند سدّ راه فیلمهاي پر فروش هالیوود قرار گیرند. براي مثال فیلم
نظر بگیرید. در این فیلم گویا فراموش شده است که هفتاد و دو هزار سرباز انگلیسی و کانادایی نیز در جنگ شرکت داشتهاند.
هالیوود از ما میخواهد باور کنیم که این نیروهاي آمریکایی بودند که با رمزگشایی یک دستگاه ارسال پیامهاي رمز غنیمت گرفته
شده از یک زیردریایی آلمانی، توانستند مسیر جنگ را هدایت کنند و اصلًا مهم نیست که نیروهاي انگلیسی ششماه قبل درگیر
جنگ شده بودند. اما حقایق هالیوود همیشه به این آسانی فاش نمیشود. براي مثال، دربارة روابط عمیق میان پنتاگون (وزارت دفاع
آمریکا) و هالیوود به ندرت سخنی گفته میشود. روابطی که نه تنها میلیونها دلار درآمد به جیب فیلمسازان هالیوود سرازیر
میکند و نیز ابزار تبلیغاتی مفیدي براي ارتش جهت جذب نیرو است، بلکه تاریخ را نیز در جهت اهداف واشنگتن تحریف میکند
صفحه 39 از 57
SBS که از شبکۀ « عملیات هالیوود » و در مجامع بینالمللی چهرهاي موجه از آن به نمایش میگذارد. در برنامهاي تلویزیونی به نام
روزنامهنگار و کارشناس سینما به نقد و بررسی مشاوره و کمکهایی که ،« دیو راب » فیلمساز به همراه « امیلیو پاکال » ، پخش شد
فعالیت میکرده « هالیوود ریپورتر » و « ورایتی » تهیهکنندگان فیلمها از پنتاگون دریافت کردهاند، پرداختند. راب که قبلًا براي مجلات
در این برنامه گفت طیّ تحقیقات خود با پی بردن به جزئیات دسترسی آسان تهیهکنندگان و فیلمسازان به کشتی، تانک، تجهیزات،
اطّلاعات، پایگاههاي نظامی، و نیز نیروها و مناطقی که جلوهاي بسیار واقعی به صحنههاي فیلمها میداد، حیرت زده شده است.
گزارش او که بررسی صفحه به صفحه فیلمنامههایی است که استودیوها به پنتاگون تحویل دادهاند، به خوبی نشان دهندة نوعی
تبانی بر اساس سانسور و گنجاندن تبلیغات مورد نظر پنتاگون در فیلمنامهها است. پذیرش چنین سیستم نظارتی براي هالیوود به
معناي برخورداري از کمکها و همکاري پنتاگون است. و براي پنتاگون نیز به معنی نشان دادن چهرهاي مطلوب از نیروهاي خود و
رفتار، دیدگاهها و وطن دوستی آنها و در نتیجه توجیه وارد شدن به جنگ است. با این حال چرا پنتاگون بودجۀ خود را صرف
کلاه » کمک کند در حالیکه فیلم « گروهان » صلحطلبی یا بهبود جنبههاي نامطلوب زندگی سربازان خود نمیکند؟ چرا باید به فیلم
اظهارنظر کردهاند، فیلمنامهنویس و کارگردان « عملیات هالیوود » خوشایندِ آنهاست؟ از جمله کسانی که در برنامۀ « سبزها
مرکز آموزش عمومی ضدّ » نویسنده و رئیس ،« جوترنتو » مورخ؛ و ،« لارنس سویید » ؛ از وزارت دفاع آمریکا « فیل استراب » ؛ استرالیایی
را میتوان نام برد. همگی این افراد اتفاق نظر داشتند که در فیلمهاي مورد تأیید پنتاگون دیالوگ، طرح داستان و ملیت « جنگ
قهرمانها تغییر داده میشود تا تهیه کنندگان بتوانند به جنگ افزارهاي پنتاگون دسترسی پیدا کنند. براي مثال در سال 1995 در
یک ژنرال نیروي دریایی آمریکا اسرار نظامی را فاش میکند، اما در نسخۀ « چشم طلایی » فیلمنامۀ اصلی و اولیۀ فیلم جمیزباندي
اصلاح شدة فیلم میبینیم که فرد خائن یک افسر نیروي دریایی فرانسه است. پاکال و راب به بررسی دقیق تغییرات صورت گرفته در
فیلمنامهها پرداختهاند. آنها فهرستی از اسامی فیلمها و تهیهکنندگانی که با پنتاگون همکاري کردهاند، تهیه کرده و نشان دادند که
ویراستاران وزارت دفاع چگونه فیلمنامهها را تغییر میدهند. جالب است که در این گزارش از فیلمسازانی که خود اقدام به سانسور
فیلمنامهها و همکاري با پنتاگون کردهاند، بیش از ویراستاران انتقاد شده است. به گفتۀ راب، او در مبارزه علیه این سیستم نظارتی
دریافته است که تأثیر چنین تحریفهایی بر نسل کنونی جوانان آمریکایی هنوز مشخص نیست. چه تعداد از سربازان آمریکایی که
در عراق کشته شدند، پس از تماشاي این نوع فیلمها تصمیم به حضور در جنگ گرفتند؟ چه تعداد از جوانان بر اثر تبلیغاتی که
براي جذب نیرو در این فیلم انجام شده، جان خود را از دست دادند؟ ظاهراً تنها کاري که تهیه کنندگان براي برخوردار شدن از
کمکهاي پنتاگون باید انجام دهند این است که پنج نسخه از فیلمنامه را براي تأیید به آنجا تحویل دهند و سپس کلیۀ تغییرات
پیشنهادي پنتاگون را در فیلمنامه اعمال کنند. آنگاه دقیقاً مطابق با فیلمنامه شروع به ساخت فیلم کنند و محصول نهایی را قبل از
نمایش عمومی آن، در اختیار پنتاگون قرار دهند. به گفتۀ راب بسیاري از فیلمسازان هالیوود از قبیل جري براكهایمر، تام
« راز کثیف هالیوود » . گلدنبرگ، جان وو و سایر تهیه کنندگان و کارگردانان با کمال رغبت چنین همکارياي را با پنتاگون دارند
همین است. اما فقط فیلمهاي سینمایی هدف این سیستم قرار ندارند. سریالهاي کارتونی کودکان نیز از سانسورها و تغییرات
پنتاگون در امان نیستند. اخیراً صحنهاي از یک کارتون که در آن هواپیمایی جنگی آتش میگیرد و سقوط میکند، پنتاگون را
نگران کرده بود. از این رو خواستار تغییر فیلمنامۀ آن شد، چرا که آنها نمیخواهند کودکان سربازان آینده ببینند که ارتش
آمریکا جنگ افزارهاي ناکارآمد تولید میکند. جاي تعجب نیست که دولت آمریکا نیز از هر آنچه پیامی مثبت از آمریکا را نشان
علاقۀ زیادي دارد. اما فیلمهایی از قبیل « پرلهاربر » یا « اسلحۀ برتر » ،« طولانیترین روز » دهد پشتیبانی میکند و به فیلمهایی چون
به مذاقش خوش نمیآید. همینطور فیلمهایی که در آنها سربازان زخمی و « دکتر استرنج لاو » یا « گروهان » ،« اکنون آخرالزمان »
مجروح، قربانیان جنگ، اردوگاههاي اسرا یا تلفات غیر نظامیان به تصویر کشیده میشوند، ... این فیلمها هیچ ارتباطی به آنها ندارد!
صفحه 40 از 57
اما کافی است فیلمساز با استفاده از قوة تخیّل خود قهرمان فیلم را ژنرالی چهار ستاره قرار دهد. در آن صورت با مدالها و جوایز
متعدّد بمباران خواهد شد. شاید نوشتن این مطلب صحیح نباشد اما کارتونهاي پر تبلیغی چون [دیو و دلبر، شاه زاده در خواب، و
غیره] از کارتونهاي مورد علاقۀ کودکان است که داراي صحنههاي بسیار مستهجناند. براي پیمودن جادة شهرت و محبوبیت نزد
سردمداران دولت آمریکا راههاي دیگري نیز وجود دارد. براي مثال نشان دادن واکنشهاي عاطفی پنتاگون در زمان جنگ براي
حول محور فداکاري « جنگ فویل » آنها بسیار جالب خواهد بود (تلویزیون انگلیس از این شیوه بسیار استفاده میکند.) مثلًا پیام فیلم
و تفاهم میچرخد. فویل، رئیس پلیس پیر و عاقلی است که از تعقل، شکیبایی و بردباري خود براي مبارزه با خرابکاري و جنایت
استفاده میکند. این فیلم به جاي نمایش کشتار و خونریزي در میادین جنگ، ارزشهاي اصیلی را که انسانها براي حفظ آنها
http:// s-m-zorro.blogfa.com مبارزه میکنند، به نمایش میگذارد. پینوشت ?: برگرفته از: پایگاه اینترنتی
قیام سید